۳۱ فروردین, ۱۴۰۳
دسته‌بندی نشده

تعطیلات بدون فرزندان، تجربه‌ای متفاوت برای بهبود رابطه عاطفی

تعطیلات بدون فرزندان، تجربه‌ای متفاوت برای بهبود روابط عاطفی

بچه‌ها شیرینی زندگی هستند و زندگی زناشویی را محکم و باثبات می‌کنند. تردیدی در نقش مثبت آن‌ها در زندگی نیست. اما زمانی که صحبت از صمیمیت و رابطهٔ عمیق میان زن و شوهر می‌شود، باید اقرار کرد که بچه‌ها گاهی مانع شکل‌گیری چنین روابطی می‌شوند. اما چاره چیست و چطور می‌توان تعادلی میان رابطه با همسر و رابطه با بچه‌ها به‌وجود آورد؟ شاید با خواندن تجربهٔ رونی کوئینگ دربارهٔ سفر سه‌روزه با همسرش، بدون حضور بچه‌های‌شان، بتوانید پاسخ این پرسش را پیدا کنید. در این مطلب، تجربهٔ او را از زبان خودش خواهید خواند؛ تجربه‌ای که به هیجانی تازه و بهبود رابطه عاطفی او با همسرش انجامید. با ما همراه باشید.

 

ماه گذشته به‌همراه همسرم به مسافرت رفتم؛ آن هم بدون حضور بچه‌ها. قرار بود بعد از گذشت دوازده سال از ازدواجمان،‌ سه شب را دونفره،‌ در جایی خارج از شهر، اطراف کارولینای جنوبی بگذرانیم. قرار بود برای جشن تولد من برنامهٔ ویژه‌ای تدارک ببینیم اما جدای از این مسئله، مدت‌ها بود که دونفره با هم وقت نگذرانده بودیم. به همین خاطر، هر دو از این سفر استقبال می‌کردیم. وقتی به پدر و مادرم گفتم که می‌خواهیم دونفره و بدون بچه‌ها به سفر برویم، خوش بگذرانیم و جاهای مختلف را ببینیم، شاخ درآورده بودند. بچه های ما دوقلوهای ۸ ساله‌ای هستند که هرچند ممکن است عجیب به نظر برسد اما برای این چند روزشان پرستار گرفتیم. هتل را رزرو کردیم؛ کتاب‌های دلخواهمان را در چمدان گذاشتیم و راهی سفر شدیم. می‌خواستیم برای این چند روز فقط بخوریم، کتاب بخوانیم، تفریح کنیم و در کنار یکدیگر برای مدتی کوتاه استراحت کنیم و آرامش داشته باشیم.

تردید دربارهٔ تجربهٔ جدید

به‌قدری برای این سفر هیجان داشتم که با کلمات نمی‌توانم وصفش کنم؛ اما یکی از دوستانم چیزی به من گفت که کمی مرا به فکر فرو برد. دوستم به من گفت: «اگر چنین فرصتی دست بدهد و بعد از چند سال،‌ قرار باشد مدتی با همسرم تنها باشم، واقعا نمی‌دانم دربارهٔ چه چیزی باید با او صحبت کنم.». پس از شنیدن آن با خودم گفتم: حالا و پس از این همه سال که از به‌دنیاآمدن فرزندان‌مان گذشته است، وقتی بدون حضور کس دیگری با هم باشیم، باید دربارهٔ چه چیزی با هم صحبت کنیم؟

البته منظور این نیست که در حالت عادی با هم صحبت نمی‌کنیم. اما گفت‌وگوهایمان بیشتر دربارهٔ روابط‌مان با بچه‌ها، آینده و وظایفی است که به عهده داریم. دوقلوها شادی بی‌اندازه‌ای به زندگی‌مان بخشیده‌اند؛ اما رابطه‌مان را برای همیشه دگرگون کرده‌اند. همیشه نیازهای آن‌ها برای تصمیم گیری در اولویت قرار می‌گیرد: از برنامه‌هایمان برای اوقات فراغت بگیرید تا غذایی که می‌خوریم و تفریح‌های دیگر. همه‌چیز در درجهٔ اول به آن‌ها و علاقه‌هایشان بستگی دارد. به این فکر می‌کردم که من و همسرم، بدون اینکه بچه‌ها اطراف‌مان باشند، باید چه کار کنیم؟ آیا اگر آن‌ها نبودند به کارکردن ادامه می‌دادیم؟

بهبود رابطه با تجربهٔ دوبارهٔ احساسات اوایل دوران آشنایی

روزی با دنیل روبین، متخصص و مشاور روابط و زوج‌ها گفت‌وگو می‌کردم. او به من گفت: «آمدن بچه‌ها به زندگیِ زوج‌ها ثبات می‌دهد؛ آن‌ها می‌توانند برای بلندمدت برنامه ریزی کنند و هر روز کاری برای انجام‌دادن داشته باشند. اما در سوی دیگر، می‌تواند صمیمیت میان زوج‌ها را کم‌رنگ کند. در زندگی روزمره، کنار بچه‌ها، زن و شوهر دیگر نمی‌توانند حضور عمیق یکدیگر را احساس کنند؛ یا آنکه حالت‌های ازخودبی‌خودیِ اوایل دوران آشنایی‌شان را تجربه کنند. البته با درنظرگرفتن راهکارهای مناسب، امکان این‌گونه تعاملات، حتی با حضور بچه‌ها هم وجود دارد. اما گذشته از این راهکارها، اگر زوج‌ها بتوانند هر چندوقت یک‌بار کمی از بچه‌ها دور شوند و فقط به رابطهٔ میان خودشان توجه کنند، به نفع‌شان خواهد بود. با این کار می‌توانند تا حدودی احساسات اولیهٔ دوران آشنایی را دوباره تجربه کنند و انرژی بیشتری برای زندگی بگیرند؛ مثل اینکه در رابطه، دکمه‌ای برای شروع مجدد داشته باشید.»

راستش را بخواهید به‌هنگام شنیدن صحبت‌های خانم روبین با خودم می‌گفتم نفسش از جای گرم بلند می‌شود. اما طولی نکشید که نظرم به‌کلی عوض شد. وقتی با همسرم به فرودگاه رسیدیم و می‌خواستیم خودمان دوتایی به کارولینای جنوبی پرواز کنیم، شادی وصف‌ناپذیری احساس می‌کردیم. اینجا بود که به معنای گفته‌های او پی بردم.

احساس ناشی از تجربه‌های جدید و تأثیر آن بر شناخت بهتر یکدیگر

دنیل روبین نکات دیگری را هم در گفته‌هایش برایم مطرح کرد که حالا فکر می‌کنم واقعا درست هستند: «وقتی می‌خواهید پس از مدتی طولانی از بچه‌ها جدا شوید و زمانی را صرفا به خودتان اختصاص بدهید، کمی مردد می‌شوید و نمی‌دانید کار درستی انجام می‌دهید یا خیر. این‌گونه احساس‌ها کاملا منطقی و طبیعی است. وقتی برای مدتی از زندگی روزمره و گرفتاری‌های آن دور می‌شوید و می‌خواهید با شریک زندگی‌تان تنها سر کنید، ممکن است خجالت بکشید و ندانید چطور باید با هم ارتباط برقرار کنید. به هر حال، تجربه‌ای کاملا جدید است و هیچ شباهتی با زندگی روزمره ندارد. این شرایط برایتان ناآشنا خواهد بود. همهٔ این‌ها کاملا طبیعی است.»

«اما مسئله اینجاست که تجربهٔ این احساس‌ها لزوما چیز بدی نیست. می‌توانید از این تنهایی به‌عنوان فرصتی برای شناخت بهتر یکدیگر و بهبود رابطه بهره بگیرید و از زوایایی تازه‌ به شخصیت یکدیگر دقت کنید.»

تجربهٔ دیدن درخت بلوط جزیرهٔ جانز

هنگام مسافرت با همسرم در شهر گشت‌وگذار می‌کردیم و برای مدتی طولانی با هم حرف می‌زدیم. گاهی راجع به بچه‌ها، گاهی راجع به چیزهای دیگر. به‌مرور از روند روزمره زندگی با بچه‌ها خارج شدیم. بعدازظهر یکی از روزها تصمیم گرفتیم برای دیدن درخت بلوط معروف شهر به جزیرهٔ جانز برویم؛ درختی که تخمین می‌زنند بین ۴۰۰-۵۰۰ سال از عمرش گذشته باشد و شاخه‌هایش مساحتی به وسعت سی متر را در بر گرفته‌اند.

بهبود روابط عاطفی-تعطیلات بدون فرزندان-درخت بلوط
درخت بلوط اَنجل (فرشته) در چارلستون، کارولینای جنوبی

کنارهم‌بودن به دور از بچه‌ها برایمان احساس‌هایی مثل شرم یا نگرانی و ناراحتی نداشت. راستش برگشتن به صمیمیت گذشته و بهبود رابطه برایمان ساده‌تر از چیزی بود که خیال می‌کردم. پیش از به‌دنیاآمدن بچه‌ها، بی‌نهایت زمان برای کنارهم‌بودن داشتیم. اما حالا، تنها چند روز فرصت این اتفاق دست داده بود. به همین خاطر، بیشتر قدرش را می‌دانستیم. حالا که از گرفتاری‌های زندگی روزمره دور شده بودیم، جروبحث نمی‌کردیم. فقط تجربه‌ای عمیق‌تر از رابطهٔ میان‌مان احساس می‌کردیم؛ تجربه‌ای که در گرفتاری‌های زندگی روزمره گم شده بود.

روز سوم و آخر سفرمان بود. دوران تفریح، صرف غذا در رستوران و زندگی آسوده و بی‌برنامه به پایان رسیده بود. دل‌مان برای دوقلوها تنگ شده بود. وقت آن رسیده بود که به خانه برگردیم. به سمت فرودگاه که می‌رفتیم، به این فکر می‌کردم که چطور می‌توانیم این رابطهٔ عمیق و صمیمی را در خانه هم حفظ کنیم؛ بدون اینکه به هتلی لوکس آمده باشیم یا چیزی شبیه به آن. فکرکردن به این مسئله کمی نگرانم می‌کرد. چون واقع‌بینانه که نگاه می‌کردم، سال‌ها طول می‌کشید تا دوباره چنین فرصتی دست بدهد.

شکل‌دادن رابطه‌ای عمیق و صمیمی در گیرودار زندگی روزمره

در این مورد باز هم سراغ دنیل روبین رفتم و از او دربارهٔ بهبود رابطه پرسیدم. در پاسخ به من گفت: «اگر نمی‌توانید چند روزی به سفر بروید، می‌توانید هرازچندگاهی نزدیک خانه در شهر خودتان برنامه‌ای تدارک ببینید. این برنامه هم تا حد زیادی تأثیر سفر را خواهد داشت. مثلا ماهی یک‌ بار بدون بچه‌ها برای صرف شام بیرون بروید و بعد هم کمی دو نفری وقت بگذرانید. بخشی از تأثیر، مستلزم آن است که از بچه‌ها دور شوید. اما مسئلهٔ مهم‌تر این است که کنار هم وقت‌تان را چطور می‌گذرانید. برنامه‌ای انتخاب کنید که موردعلاقهٔ هر دونفرتان باشد.»

«نباید انتظار داشته باشید تجربهٔ تنها وقت‌گذراندن کنار هم را در حین زندگی روزمره هم داشته باشید. اما می‌توانید از انرژی مثبت آن برای بهترشدن زندگی بهره بگیرید.»

«برای مثال، اگر قرار است به‌خاطر اتفاق یا دستاورد خوبی جشن بگیرید، این تجربه را با هم شریک شوید. کنار هم و به‌هنگام جشن‌گرفتن، کاری را انجام دهید که دوست دارید و خوشحال‌تان می‌کند. برای مدتی گوشی موبایل و این جور چیزها را کنار بگذارید. می‌توانید هفته‌ای یک بار این کار را انجام دهید. حتی بیست دقیقه هم که زمان بگذارید کافی است. پس از آن به زندگی و کارهایتان برگردید. با این رویکرد، ارتباط عمیق‌تری میان‌تان شکل خواهد گرفت و تأثیر آن را در بهبود رابطه‌تان احساس خواهید کرد.»

بهبود رابطه با یادآوری دوران خوب سفر و تنهایی

در پایان سفر همسرم برای یادآوری این تجربه و رابطهٔ عمیقی که میان‌مان شکل گرفته بود، پیشنهادی مطرح کرد. پیشنهادی برای این‌که در زندگی واقعی گاهی به یاد بیاوریم به‌عنوان زن و شوهر، و فارغ از سایر وظایف‌مان واقعا چه کسانی هستیم.

وقتی که داشتیم از فرودگاه به خانه برمی‌گشتیم، از من پرسید: «نظرت راجع به درست‌کردن یک قاب عکس دیگر چیست؟». سال‌ها پیش، زمانی که برای تعطیلات به برمودا رفته بودیم، از عکس‌های سفرمان یک قاب عکس درست کرده بودم. آن را جایی در دیدرس قرار دادیم و هر روز جلوی چشم‌مان بود.

یک روز که به این تصاویر نگاه می‌کردم، ناگهان متوجه شدم که فقط یادآور تجربه‌های خوش گذشته نیستند. این تصاویر برایم گواه آن بودند که گاهی رابطهٔ میان‌مان می‌تواند بر وظایف و مسئولیت‌های روزمره بچربد و در زندگی‌مان اهمیت اصلی را پیدا کند. اینکه به مناظر، طعم خوراکی‌های جدید و خاطرات سفرمان فکر کنم، برایم بسیار لذت‌بخش است. اما بهتر و لذت‌بخش‌تر از آن فکرکردن به احساس ناشی از رابطهٔ عمیقی است که در آن دوران میان‌مان شکل گرفته بود.

قاب عکس جدید را درست کردم و به‌عنوان نشانه‌ای برای یادآوری این تجربه‌های خوب و روابط عمیقی که می‌توانیم هر روز با هم تجربه کنیم،‌ روی دیوار نصب کردم.

آیا شما هم تابه‌حال چنین تجربه‌هایی داشته‌اید؟ به نظر شما چه چیزهای دیگری می‌توانند تلنگری برای آنچه که واقعا باید باشیم، آن‌طور که واقعا باید رفتار کنیم و رهایی از روتین روزمره ما باشند؟ تجربه‌های خود درباره بهبود رابطه عاطفی را از طریق کامنت با ما در میان بگذارید.


Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *