چهار شنبه سوری
چهارشنبه سوری در ( تاجیکستان : الوپرک ) یکی از جشن های ایرانی است که از غروب آخر سه شنبه ماه اسفند تا پس از نیمه شب تا آخرین چهار شنبه سال برگزار می شود و بر افروختن و پریدن از روی آتش مشخصه اصلی آن است . این جشن نخستین جشن از مجموعه جشن ها و مناسبت های نوروزی است که با برافروختن آتش و برخی رفتارهای نمادین دیگر به صورت جمعی در فضای باز تکرار می شود .
این جشن از جشن ها بسیار مهم ایران است.
در مورد واژه سوری در ترکیب نام جشن سوری / چهارشنبه سوری دو نگر وجود دارد : برخی سور را در معنی جشن ، شادمانی ، نشاط و عیش گرفته اند و نظر دیگر و درست این است که سوری را به معنای سرخ می دانند ؛ چون در این جشن آتش سرخ افروخته می شود واژه سوری پهلوی و SŪR به معنی سرخ است . سول به معنی خورشید sul هم از همین خانواده است در زبان سوری گل سوری به معنای گل سرخ یا سهروردی ( گل سرخ ) ورد به معنای گل است که البته از برگ تغییر آوایی یافته است که در همگی سور از همین ریشه است نظر دوم پذیرفته تر است ؛؛ زیرا نام نخست این مراسم جشن سوری بوده است و واژه چهارشنبه بعد ها وارد این نام شده است . اما با گذشت زمان برخی شواهد و قرائن موجود مانند رواج تلفظ چهارشنبه سرخی در شهر اصفهان و استفاده از واژه سور به جای سرخ در بسیاری از گویش های رایج در فلات ایران صحت دیدگاه دوم را تقویت می نماید . شایان ذکر است دو واژه سور و سهر ، که از نظر تلفظ شباهت زیادی به واژه سرخ دارند . در گویش ها پشتو، لری ، بختیاری و زبان کردی به معنای سرخ به کار می روند . مانند گل سوری به معنای گل سرخ یا سهرورد به چم گل سرخ .
نام های محلی این جشن عبارت اند از : گول چارشعبه ، گوله گوله چار شعبه( گیلان ) ، کوله چار شعبه ( کردستان ) ، کولی چار شعبه ( قروه ) و چار شعبه سرخی ( اصفهان ).
به گفته ابراهیم پور داوود چهارشنبه سوری ریشه در گاهنبار هَمَسْپَتْمَدَم زردشتیان و نیز جشن نزول فروهر ها دارد که شش روز پیش از فرا رسیدن نوروز برگزار می شد . احتمال دیگر این است که چهار شنبه سوری باز مانند و شکل تحول یافته ای از چند سده باشد . که احتمالاً بعید است . در قدیمی ترین اشاره به شب سوری در قرن چهارم در تاریخ بخارا اشاره ای به روز چهارشنبه نیست ولی از لحاظ عادت قدیم استفاده شده است که نشان دهنده پیشینه این جشن است .
این جشن نزد ایران قبل از اسلام در روز خاصی انجام نمی شد و معمولاً در اواخر زمستان در حالی که زمین در حال گرم شدن بود انجام می شد . ولی پس از اسلام و حمله اعراب این جشن به آخرین چهارشنبه سال موکول می شد ؛ زیرا چهار شنبه نزد اعراب روزی نحس و شوم بود . چهارشنبه نزد اعراب نحس نیست – از آنجا که عرب ها از نزدیک ترین اقوام پس از اسلام نزد ایرانیان بودند و حداقل هزار سال بخشی از ایران باستان بودند بسیاری از آداب و رسوم و عقاید شبیه به هم داشته اند و پیش از اسلام بسیاری از قبایل عربی چون بنی تمیم و بخش بزرگی از بنی وایل و علی و قضاعه و ایاد و انمار زردشتی بودند و نام های ایرانی مانند دختنوس : دختر نوش – زراره : بسطام – بین عرب های پس از اسلام به فراوانی است .
چهار شنبه سوری با آیین ها و جشن های متعددی در سراسر منطقه ایران فرهنگی برگزار می شود که دارای مشابهت های زیادی با هم هستند . مهمترین این آیین ها جمع آوری خار و خاشاک یا توده های سوختنی دیگر و افروختن آتش است . اما در بعضی زمان ها و بعضی نقاط آیین های دیگری مانند کوره شکستن ، فال گرفتن و بخت گشایی مرسوم بوده است.
یک روش فال گرفتن درچهارشنبه سوری ، فال گرفتن با بولونی است . بولونی نوعی کوزه دهان گشاد کوچک است که در قدیم برای نگهداری از ترشی ، ادویه و مربا به کار می رفت . فال گرفتن با بولونی جنبه تفریح و سرگرمی داشته است . برای این کار جوانان دور هم جمع می شدند و هر یک پوشیده از چشم دیگران شئ یا نشانه ای از خود را به درون بولونی می اندازند . همچنین اشعار مختلفی را هم بر روی کاغذ می نویسند و درون بولینی می اندازند . سپس دختر بچه ای دست در بولینی می کند و شعری را بیرون می آورد و می خواند و سپس شیئی رتا از آن بیرون می آورد که نشان می دهد شعر خوانده شده . فال صاحب آن شئ بوده است .
به گفته نفیسی ، یکی از سنت های چهار شنبه سوری برای حل مشکلات این است که مرد یا زنی گوشه ای از لباس یا چار قد خود را گره می زند و در خیابان از نخستین عابر می خواهد که آن گره را بگشاید . یا گاهی از قفل کوچکی استفاده می کند و کلید آن را به نخستین عابر می دهند تا آن را باز کند . این کار به نیت باز شدن گره از کار های فرو بسته انجام می شود . در بعضی از شهر ها دختر ها آینه کوچکی همراه خود دارند و همین که عابر قفل را باز کرد خودش را در آینه نگاه می کند و می خندد و خندان به خانه باز می گردد . گاهی دختر قبل از بازگشت به خانه از یکی از آقایان رهگذر سوًالی گذرا می پرسد که فلان خیابان کجاست ؟ و تصور بر این بود که داماد آینده هم صنف و همکار او خواهد بود . او گزارش می دهد که سنتی مشابه در زنجان رایج بود که دختران دم بخت با کوزه و قیچی به لب جوی می رفتند و بعد از پر کردن کوزه از آب یکی از همراهان دو انگشت شصت آنان را با نخ می بست و پنهان می شد تا عابری از راه برسد و با قیچی نخ را ببرد و بگوید بستگی بختت را بریدم . آۀن گاه دختر با کوزه به خانه بر می گردد و هفت بار دور حیاط خانه می چرخد و می گوید بختم باز شد .