حکایت های آموزنده از ملا نصر الدین ؟
ملانصرالدین در کشور های افغانستان ، ایران ، ترکیه ، ازبکستان و جمهوری آذربایجان از شخصیت های مهم بذله گویی و فکاهی شناخته می شود و این کشور ها در مورد نسبت دادن این شخصیت با یکدیگر اختلاف نظر دارند . اما آیا ملانصر الدین وجود خارجی داشته است ؟ قبلاً در مطلبی جدا گانه به آن رسیدگی کرده ایم .
داستان ها و حکایت های ملانصرالدین :
روزی ملاً در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه میخورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید : ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ ملا گفت : نردبان می فروشم !
باغبان گفت در باغ من نردبان می فروشی ؟
ملاً گفت نردبان مال خو.دم است هر جا که دلم بخواهد آن را می فروشم .
داستان قیمت حاکم از ملا نصر الدین :
روزی ملاً به حمام رفته بود اتفاقاً حاکم شهر هم برای استحمام آمد . حاکم برای اینکه با ملاَ شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملاً قیمت من چقدر است ؟
ملاً گفت ؟ بیست تومان .
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است .
ملاً گفت : منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری .
داستان پرواز در آسمانها از ملا نصر الدین :
مردی که خیال می کرد دانشمند استت و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملاً کرد و گفت : خجالت نمی کشی خودت را مسخره مردم کرده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمندم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم .
ملاً گفت : آیا در این سفر ها چیز نرمی به صورتت نخورده است ؟ دانشمند گفت اتفاقاً چرا ؟ ملاً با تمسخر پاسخ داد : درست است همان چیز نرم دم االاغ من بوده است !