سفسطه چیست و چطور میتوان از آن اجتناب کرد؟
در یک تحقیق برای بررسی اثر نمایش تصاویر خوشایند بر روی انگیزش کارکنان، تصاویری از بچهی حیوانات و منظرههای طبیعی زیبا در ۵ دقیقهی اولِ روز کاری، برای کارکنان یک شرکت به نمایش درآمد.
شگفتانگیز است که نتایج، حاکی از جهشی ده درصدی در میزان سود سهماههی شرکت بود. بنابراین نمایش تصاویر خوشایند به کارمندان، راهی عالی برای افزایش انگیزه و کارایی آنهاست. دربارهی استدلالی که خواندید چه فکری میکنید؟ آیا نتیجهای که گرفته شد را باور میکنید؟ در حقیقت در نتیجهگیری بالا چند سفسطه نهفته است. بر اساس لغتنامه مِرِیِموبستر (Merriam-Webster): «سفسطه اغلب به استدلال به ظاهر پذیرفتنیای گفته میشود که با استفاده از برهانهایی غیرمنطقی یا اشتباه صورت میگیرد.»
اگر نتیجهگیریِ مثال بالا به نظرتان منطقی آمده نگران نشوید: در این مثال از برخی از رایجترین و مؤثرترین تاکتیکهای دور زدن دلیل و منطق استفاده شده است که کمی جلوتر دربارهی آنها خواهید آموخت.
توانایی تشخیص دادن یک استدلال منطقی از سفسطه مهارت باارزشی است. افراد زیادی هستند که دلشان میخواهد بدون داشتن دلیلی قانعکننده، شما را وادار کنند چیزی را که میگویند بپذیرید. از طرفی افراد زیاد دیگری هم هستند که نیتشان کمتر شبههبرانگیز است، با این حال آنها هم استدلالی غیرمنطقی ارائه میکنند، چرا که دلالت اطلاعاتی را که در دست دارند درک نمیکنند.
در هر صورت، اگر بدانید در یک استدلال باید به دنبال چه نشانههایی باشید تا از درستی آن مطمئن شوید، میتوانید از اینکه قربانی بحثهای بیاعتبار شوید در امان بمانید.
مبانی ساختاری یک استدلال
برای اینکه بتوانید در یک استدلال، سفسطه را تشخیص بدهید باید دربارهی مراحل شکلگیری یک استدلال منطقی بدانید. استدلال در علم منطق از تعدادی گزاره تشکیل میشود و هر گزاره از یک یا چند گزارهی پیش از خود استنتاج میشود. دو نوع کلی گزاره وجود دارد:
- مقدمات: گزارههایی هستند که برای نتیجهگیری در استدلال، شواهدی ارائه میکنند.
- نتایج: گزارههایی هستند که از شواهد فراهم شده استنباط میشوند.
برای اینکه استدلالی منطقی و معتبر باشد، مقدمات باید به قدر کافی تقویتکننده نتیجهی گرفته شده باشد. میتوان به دو روش کلی از مقدمات، نتیجه را استنباط کرد:
۱. استدلال استنتاجی
این نوع استدلال از یک مقدمهی عمومی یا عام آغاز میشود و به یک نتیجهی خاص میرسد.
مثال:
مقدمهی ۱: گروه مدیریت پروژههای توربین ایران برای کاهش هزینههای اضافی، تصمیم گرفته است تعلیق نیروهای خود را به تأسیسات اصفهان منحصر نماید.
مقدمهی۲: آقای گودرزی اعلامیهی تعلیق نیرو را دریافت کرده است.
نتیجه: آقای گودرزی در تأسیسات اصفهان کار میکند.
۲. استدلال استقرائی
در اینجا با مقدمهی خاص شروع میکنید و به نتیجهای کلی میرسید. خواندن مقاله ما در زمینه استدلال استقرایی میتواند برایتان مفید باشد.
مثال:
مقدمهی ۱: در پنج سال گذشته تخفیفهای ویژهی ارائه شده در ماه آذر به طور متوسط ۱۵٪ بر فروش افزوده است.
مقدمهی۲: تخفیف ویژهی فروش تابستانه، افزایش قابل ملاحظهای در میزان فروش ایجاد نکرده است.
نتیجه: بهتر است امسال برای بالا بردن میزان فروش تخفیفهای ویژه را به جای تابستان در ماه آذر به خریداران ارائه داد.
سفسطه در منطق
سفسطه یک ادعا (گزارهای) است که ممکن است در وهلهی اول درست به نظر برسد اما زمانی که با قوانین منطق سنجیده شود معلوم میشود که گزارهی نادرستی بوده است. معمولا از سفسطه برای گمراه کردن مردم و برای اینکه به چیزی که الزاما درست نیست اعتقاد پیدا کنند استفاده میشود.
اگر از سفسطه برای استدلال استفاده کنید خود را بیاعتبار میسازید و دروغگو یا نادان به نظر میرسید. همچنین شما نمیخواهید فریب یک استدلال غلط را بخورید و تصمیمی بر مبنای آن بگیرید که بعدها از آن پشیمان شوید. برای دفاع از خودتان در برابر سفسطه لازم است انواع رایج آن را بشناسید تا از آنها دوری کنید. در ادامه میخواهیم به برخی از این اشتباهات استدلالی نگاهی بیندازیم:
سفسطههای رایج
مثال ابتدای این مقاله را به یاد میآورید؟ استدلال مطرح شده در آنجا بر پایهی سه سفسطهی رایج مطرح شده بود.
۱. استدلال توسل به مرجع معتبر
این سفسطه زمانی رخ میدهد که شما با ارجاع به یک «متخصص» پایههای استدلال خود را شکل میدهید. در مثال ما اینطور به نظر میرسد که مرجع معتبر «یک متخصص دانشگاهی معروف» باشد. اشاره به یک فرد دانشگاهی تصویر یک مرجع معتبر متخصص و تحقیقات بسیار دقیق که با در نظر گرفتن تمام جزئیات انجام شده را به ذهن متبادر میکند. در این مواقع استفاده از نام واقعی افراد اثرگذاری را به مراتب بیشتر هم خواهد کرد. زمانی که مشغول ردیابی سفسطهها هستید مهم است که به یاد داشته باشید استفاده از اسامی افراد مشهور یا متخصص دلیلی کافی برای حمایت از یک استدلال نیست.
۲. استقراء (قیاس از جزء به کل) نادرست
اغلب با عبارت لاتین «non sequitur» به معنی ناپیرو یا بیربطی شناخته میشود. این سفسطه شما را وادار میکند از استدلال ارائه شده یک رابطهی علّی (سببی) را برداشت کنید در حالی که برای علیّت ادعا شده هیچ گواهی وجود ندارد. تنها به این دلیل که اتفاقی پیش از اتفاقی دیگر رخ داده است، به این معنا نیست که رابطهای منطقی و علّی بین دو اتفاق وجود دارد و اولین اتفاق مسبب دومین اتفاق است.
در مثال بالا نشان دادن تصاویر خوشایند ممکن است باعث افزایش کارایی شرکت شده باشد اما نمیتوانیم مطمئن باشیم که عامل مؤثر دیگری در این میان دخیل بوده است یا نه. عوامل مختلفی وجود دارند که میتوانستهاند بر کارایی شرکت اثر بگذارند. اینکه این تصاویر خوشایند مشخصا اثری بر کارایی داشتهاند یا نه به هیچ عنوان در استدلال بالا اثبات نشده است.
۳. سفسطهی مسلّم پنداری مفاهیم
در این سفسطه یک فرضیه یا یک نظریهی اثبات نشده، به عنوان یک حقیقت اثبات شده و شناخته شده مطرح میشود. در مورد مثالی که ابتدای مقاله آن را خواندید، اگرچه شواهد زیادی وجود دارد که انگیزهی کارکنان کارایی فردی آنها را افزایش میدهد اما این مسئله هنوز در حد یک نظریه است. عوامل زیاد دیگری وجود دارد که بر افزایش کارایی افراد اثر میگذارد. با این حساب غلط است که نتیجه بگیریم افزایش انگیزه باعث افزایش کارایی میشود.
سه مورد بالا در مثال ما به کار رفته بود. برخی دیگر از سفسطههای رایج عبارتاند از:
۴. سفسطهی شیب لغزنده
در این استدلال فرض میشود که «بدترین اتفاق ممکن» واقعا رخ خواهد داد. در این استدلال اینگونه مطرح میشود که اگر کارِ به خصوصی انجام شود یا تغییری خاص اجرا شود، به طریقی که مشخص نیست، شومترین پیامد ممکن رخ خواهد داد.
مثال: «اگر اجازه دهیم فرشته زودتر از موعد برود به زودی مجبور خواهیم بود پنجشنبهها را به همه مرخصی بدهیم.» اگر دوباره نگاهی منطقی به این استدلال بیاندازید متوجه خواهید شد غیرمنطقی است که فکر کنید چون به یک کارمند، یک بار اجازه دادهاید که زودتر از موعد کارش را ترک کند، ازین به بعد هر هفته بعد از ظهرها را به همهی کارکنانتان مرخصی خواهید داد.
۵. سفسطهی توسل به محبوبیت
در اینجا فرد ترغیب میشود صرفا به این دلیل که ایدهای محبوب همگان است یا طرفداران زیادی دارد به ایده یا گزارهای باور پیدا کند. این واقعیت که افراد زیادی با گزارهای موافق هستند به معنی این نیست که آن گزاره درست است یا حقیقت دارد.
مثال: «ما از همهی مشتریان داخل فروشگاه نظرسنجی کردیم و همهی آنها موافق بودند که شبانهروزی بودن فروشگاه ایدهی بسیار خوبی است. لازم است هر چه سریعتر برنامهای برای ۲۴ ساعته کردن فروشگاه بریزیم.»
مشتریانی که از آنها سؤال کردید چه کسانی بودند؟ آیا آنها واقعا در ساعت ۲ صبح چیزی از فروشگاه خواهند خرید؟ هزینههای این طرح در مقایسه با فواید آن چیست؟ اینها سوالاتی هستند که پیش از اینکه از چنین نظرسنجی غیررسمیای بخواهید نتیجهای بگیرید باید از خود بپرسید.
۶. سفسطهی سیاه و سفید یا دوبخشی کردن
این سفسطه مطرح کردن استدلال «این یا آن» است، این سفسطه با فراهم کردن تنها دو گزینه و سپس اجبار به انتخاب از بین آنها شکل میگیرد. در حقیقت، ممکن است هیچ کدام از انتخابها بهترین امکان در دسترس نباشند، اما در این استدلال اینطور تظاهر میشود که گزینهی مورد طرفداری تنها گزینهی محتمل است.
مثال: «به عنوان هیئت مدیره یا باید عمومی کردن سهام شرکت را با شرایطی که ذکر شد بپذیریم یا اینکه به مرور زمان دچار مرگ تدریجی بهوسیلهی رقبایمان میشویم.»
مسلما گزینههای دیگری به جز تبدیل شرکت به حالت سهامی عام در دسترس هست که میتوان آنها را مد نظر قرار داد. و آیا اصولا افزایش سرمایه شرکت راه درستی برای ارتقا یا نگهداری جایگاه رقابتی شرکت هست یا نه؟
۷. سفسطهی پهلوانپنبه (حمله به مرد پوشالین)
در این تکنیک شخصی که با یک استدلال مخالف است، استدلالی جایگزین را مطرح میکند تا با رد آن، بتواند وانمود کند که استدلال نقطه مقابل با استدلال اولیه درست است. در اینجا با مطرح کردن عامدانهی یک استدلالِ به ظاهر شبیه، در نقطه مقابل استدلالی که قصد اثبات آن توسط دیگران وجود دارد و سپس مردود کردن استدلال اولیه، فرد موقعیت برندهی خود را شکل میدهد.
مثال: سیاستمداری برای رونق دادن به اقتصاد به دنبال کاهش دادن مالیات است. رقیب او این استدلال را مطرح میکند: «اتفاقی که با انجام این کار میافتد این است که ثروتمندان ثروتمندتر میشوند تا بتوانند به جای دو اتومبیل لوکس با چهار اتومبیل لوکس در سطح شهر گشت بزنند، به جای یک خانه ویلایی برای مسافرت دو خانه داشته باشند، بتوانند فرزندانشان را که همین حالا هم مزایای فراوانی دارند به جای فرستادن به مدارس شهر خودشان به مدارسی با معلمان اختصاصی بفرستند.» در این استدلال وانمود شده است که سیاستمدار تنها به این دلیل قصد کاهش مالیاتها را دارد که از ثروتمندان حمایت کند، با ارائهی چنین استدلالی رقیب این سیاستمدار خیلی راحتتر از آنکه بخواهد سیاست کاهش همهگیر مالیاتها را تمسخر کند، او را در موقعیت شکست قرار میدهد.
۸. سوگیری مشاهدهای
زمانی اتفاق میافتد که توجهات را به جنبههای تاییدکنندهی یک ایده معطوف میکنید و از جنبههای ردکننده روی برمیگردانید. در این حالت سعی میکنید با اشاره به تنها نیمی از تمام داستان عقیدهی مورد نظر خود را اثبات کنید.
مثال: «میدانم که تبلیغات تلویزیونی ما مؤثرتر از تبلیغات رادیویی است. آمارها نشان میدهند که تعداد مخاطبان تلویزیونی تبلیغات ما دو برابر رادیو هستند در گروهی از افراد که مورد پرسش قرار دادیم تبلیغات تلویزیونی ۳۸٪ بیشتر از نوع رادیویی آن به یاد آورده میشود.»
چیزی که جای خالی آن در این استدلال به چشم میخورد میزان هزینه سرمایه و بازگشت سرمایه در تبلیغ تلویزیونی در مقایسه با تبلیغ رادیویی است. آیا ۳۸٪ به خاطر سپاری بالاتر در یک تبلیغ به معنی تبدیل آن به فروش است؟ چه درصدی از شنوندگان رادیو در مقایسه با بینندگان تلویزیون در نهایت محصولات را خریداری خواهند کرد؟
چیزهایی را که آموختهاید در زندگی روزانهی خود به کار بگیرید
زمانی که مشغول ارزیابی استدلال دیگران یا سازمان دادن به استدلال خودتان هستید، از این سوالات برای ارزیابی آنچه میشنوید یا آنچه قصد طرح کردنش را دارید استفاده کنید و ببینید که آیا این استدلالها منطقی و عقلانی به نظر میرسند یا خیر.
- از مقدمات ارائه شده چه نتایجی را میتوانید استنباط کنید؟
- آیا میتوانید حداقل به یک نتیجهی محتمل دیگر نیز برسید؟
- آیا میتوانید بین حقایق و اطلاعات ارائه شده و نتیجهی گرفته شده از آنها ارتباط مستقیمی بیابید؟
- آیا منابع مستقلی وجود دارد که بتوانید صحت اطلاعات داده شده را با آنها بسنجید؟
- آیا ممکن است به این دلیل که در ساخت یک فرضیه شخصا دخیل بودهاید بیش از اندازه به آن علاقهمند باشید؟
- آیا شواهد و نتیجهگیریهای خود را با افراد دیگر و از زوایای مختلف به بحث گذاشتهاید؟
- آیا بدون آنکه از منبع یا شخص ثالثی تاییدی بگیرید بیش از اندازه بر صلاحیت یک متخصص یا یک منبع اطلاعاتی خاص تکیه کردهاید؟
- آیا اطلاعات به صورت شفاف ارائه میشوند یا بیش از حد تخصصی و زائد هستند که باعث شوند توجه شما را منحرف کنند؟
- به چه فرضیاتی برای حمایت از استدلال خود تکیه میکنید؟ آیا این فرضیات معتبر هستند یا از سوگیریهای شخصی شما حاصل شدهاند؟