غزلی زیبا از حضرت مولانا
نوروز بمانید که ایام شمایید !
آغاز شمایید و سرانجام شمایید !آن صبح نخستین بهاری که از شادی می آورد از چلچله پیغام ،شمایید !
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار آن کنبد گردنده ی آرام شمایید!خورشید گر از بام فلک عشق فشاند .
خورشید شما ،عشق شما،بام شمایید!نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
ااسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!عشق از نفس گرم شما تازه کند جان افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق ،هم صاعقه ی خشم به هنگام شمایید!
امروز اگر می چیند ابلیس غمی نیست در فن کمین حوصله دام شمایید!گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است
در کوچه ی خاموش زمان گام شمایید
ایام زدیدار شمایند مبارک نوروز که ایام شمایید!