۵ نکته مهم درمورد دردهای اجتماعی که نمیدانید
در برنامۀ پژوهشی سایبربال یا «توپبازی مجازی»، شرکتکنندگان در مطالعه با هم ازطریق رایانه و بهصورت آنلاین، شروع به توپبازی میکنند. هرکس به دیگری، توپ را پرتاب میکند و بازی شروع میشود. درواقع، این برنامه طوری طراحی شده است که هر فرد خیال میکند در حال توپبازی آنلاین با شرکتکنندگان دیگر است. بازیکنانِ دیگر افراد واقعی نیستند و ازطریق رایانه، رفتارشان کنترل میشود. در میانۀ بازی، دیگر توپی برای فرد ازسوی رایانه پرتاب نمیشود.
نتیجۀ مطالعه نشان میدهد که در این حالت، در بیشتر افراد، احساس طردشدگی و استرس بهوجود میآید. احساس طردشدگی و بیاهمیت واقع شدن فقط در دنیای واقعی رخ نمیدهد بلکه میتوان ردپای آن و اثراتش را در دنیای حقیقی هم مشاهده کرد. مثلا اگر در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی حضور داشته باشید، حتما تجربۀ نادیده گرفته شدن برخی پُستها و نوشتههای خود در این بستر را دارید. این نادیده گرفته شدن موجب شکلگیری احساساتی مانند عصبانیت، شکنجه و ضربه خوردن در فرد میشود.
بهطور کلی، نادیده گرفته شدن و مورد بیاهمیتی قرار گرفتن، احساسات بسیار منفی و مخربی را در هر فرد ایجاد میکند. حتی زمانی که در خیابان به غریبهای لبخند میزنید و درمقابل، نگاهی سرد و بیتفاوت از او دریافت میکنید هم، چنین احساساتی در شما شروع به پا گرفتن خواهد کرد.
پنج دستاورد علمی دربارۀ دردهای اجتماعی
درواقع، اثرگذاری واژهها و لغات منفی و نادیده گرفته شدن در شبکههای اجتماعی هم میتواند مشکلی مشابه طردشدنها در دنیای واقعی برای هر فرد ایجاد کند. فرقی نمیکند که در دنیای واقعی، ما را از جمعی طرد میکنند یا در دنیای مجازی، دوستان و آشنایانمان ما را کنار میگذارند و مورد بیتوجهی قرار میدهند؛ در هر صورت، درد و رنجی که از این موضوع به ما دست میدهد بسیار اثرگذار و واقعی خواهد بود. در ادامه با پنج دستاورد علمی روبهرو خواهید شد که بر این قضیه صحه میگذارند و آن را تأیید میکنند.
۱. دردهای اجتماعی و جسمانی ریشههای عصبی مشترک دارند
بهنظر میرسد که دردهای اجتماعی و جسمانی با هم تفاوت چندانی ندارند. دانشمندان در پژوهشی، مغز انسانها در هنگام بازی سایبربال یا توپبازی مجازی را از طریق ام.آر.آی (MRI) بررسی کردند و دریافتند که واکنشهای مغز در هنگام طرد شدن در دنیای مجازی در همان بخشهایی بهوقوع میپیوندد که احساس کنار گذاشته شدن از یک جمع واقعی در مغز ایجاد میکند.
به عبارت دیگر، هرچند که بهنظر میرسد اثرات شبکههای اجتماعی بر مغز متفاوت از اثرات احساسات واقعی در دنیای حقیقی است اما با نگاهی دقیق به این موضوع میتوان فهمید که چنین نیست. به عبارت دیگر، مغز ما دربرابر محرکها و فشارهای دنیای مجازی و حقیقی، واکنشهای یکسانی دارد. مثلا در مورد آزمایش سایبربال، فعالیت مغز در قشر سینگولیت قدامی (anterior cingulate cortex) بهوقوع میپیوندد؛ یعنی همان بخشی از مغز که دربرابر طرد شدن در دنیای واقعی هم از خود واکنش نشان میدهد.
۲. درد ناشی از دلشکستگی، قابلاندازهگیری ا
همانطور که پیشتر هم گفته شد، دردهای اجتماعی و احساسی واقعی هستند و روی جسم، اثراتی محسوس و قابلاندازهگیری دارند. مثلا در پژوهشهای انجامشده، میزان دلشکستگی افراد هم قابلاندازهگیری است. در پژوهشی علمی، واکنشهای مغزی افراد ازطریق اف. ام. آر. آی (FMRI) در دو حالت بررسی شد. اف. ام. آر. آی فعالیتهای مغزی را با شناسایی تغییرات مرتبط با گردش خون میسنجد.
در حالت نخست، دردی جسمانی به افراد تحمیل شد و با تحریک حرارتی مغز (thermal stimulations)، احساس درد به افراد القا شد. در حالت دوم پژوهش، دردی احساسی و اجتماعی به افراد حاضر در تحقیق منتقل شد؛ به این صورت که تصاویری از افرادی به آنها نشان داده شد که بهتازگی از زندگیشان حذف شده بودند (مثلا عشق یا نامزد یا دوست سابقشان که دیگر با آنها در ارتباط نبود). در هر دو حالت از پژوهش، بخشهای مشترکی از مغز، به درد واکنش نشان میداد؛ یعنی بخش اینسولار و قشر حسی-تنی اولیه مغز. درنتیجه، بار دیگر ثابت شد که دردهای اجتماعی و احساسی میتوانند اثراتی مشابه دردهای جسمانی روی ما داشته باشند.
۳. عادتهای فردی در واکنش به دردهای اجتماعی و جسمی، ژنتیکی است
بعضی از افراد دربرابر مقولۀ درد و ناراحتی بسیار مقاوم هستند؛ برخی دیگر حتی با بریده شدن انگشتشان با کاغذ هم به گریه میافتند یا اگر از آنها ایراد بگیرید، آنقدر حساس هستند که سریع شروع به گریه میکنند. پژوهشها نشان میدهد که ژنی در بدن وجود دارد که موجب بروز واکنشها دربرابر دردهای اجتماعی و جسمانی میشود. این ژن (A118G چندریختی) در سیستم اپیوئید یا افیونی مغز قرار دارد. بنابراین از روی علوم زیستی میتوان نوع واکنش افراد به دردهای مختلف را پیشگویی کرد.
افرادی که دارای آلل جی (G) یا ژن کنترلکننده صفت جی هستند، دربرابر دردهای اجتماعی و جسمانی حساسترند و حتی ممکن است بعد از اینکه طرد شدند و مورد بیاهمیتی قرار گرفتند، دچار افسردگی شوند. البته احتمال اینکه این دسته از افراد بتوانند در زندگی رابطه عاشقانه داشته باشند بسیار بیشتر از افراد دیگر است؛ علت آن هم تمایل آنها به حفظ رابطۀ نزدیک با طرف مقابل است. ضمن اینکه این افراد کمتر از دیگران به آنهدونیا دچار میشوند و در درک لذت و احساساتِ خوشایند قوی هستند. پژوهشها نشان میدهد زنان دارای این ژن در یافتن شریک عاطفی موفقترند. اینجاست که گفته میشود حساس بودن همیشه هم بد نیست.
۴. مُسکّنها به کاهش دردهای اجتماعی کمک میکنند
اثرات دردهای اجتماعی و جسمانی در ما مشابه است. پس میتوانیم با راهکارهایی مشابه برای رفع هر دو استفاده کنیم. پژوهشگران بعد از انجام بازی سایبربال، از برخی از افراد بهطور تصادفی خواستند که دارونما مصرف کنند و از برخی هم درخواست کردند استامینوفن (تیلنول) بخورند. نتایج نشان داد دردهای اجتماعی و احساسیِ کسانی که استامینوفن مصرف کرده بودند، بهطرز قابلتوجهی کاهش پیدا کرده بود. البته این بهمعنای مُجاز شدن مصرف استامینوفن برای رفع دردهای مذکور نیست، زیرا این دارو، علاوه بر این اثر مثبت، اثراتی منفی هم روی واکنشهای احساسی به مسائل اجتماعی دارد. مثلا مصرف آن میتواند موجب کاهش حس همدردی دربرابر دردهای دیگران شود.
۵. کسانی که تازه عاشق میشوند توان تسکین دردها را دارند
بهجای مصرف مُسکّنها میتوان برای آرام شدن نزد عزیزان رفت. برای اینکه چنین ایدهای آزمایش شود، پژوهشگران سه حالت را بررسی و آزمایش کردند. آنها با تحریک گرماییِ مغز افراد، واکنشهایشان را در سه حالت بررسی کردند: در حالت نخست، به افراد، تصویری از عشقشان نشان داده میشد؛ در حالت دوم، تصویر شخصی که به عشقشان شباهت داشت به آنها نشان داده میشد؛ در حالت سوم، فعالیتی کلامی درنظر گرفته شده بود تا حواس آنها را از دردی که محرک گرمایی ایجاد میکرد، کاملا پرت کند.
در حالت نخست و سوم، میزان درد در افراد کاهش پیدا میکرد. البته فقط در فعالیت نخست بود که مغز واکنشی یکپارچه دربرابر احساس دریافت پاداش داشت. به عبارت دیگر، افراد احساس میکردند که نتیجۀ تحمل درد با یک پاداش (که همان دیدن تصویر عشقشان بود) همراه شده است. افرادی که در این پروژۀ تحقیقاتی حضور داشتند، در ماهعسل یا ۹ ماه نخست رابطۀ خویش بهسر میبردند.
نتایج این پژوهش میتواند توضیحی بر میل افراد به روابط نهچندان جدی بعد از شکستهای عاطفی باشد. درواقع، بعد از شکست عاطفی، افراد تمایل دارند که وارد رابطه عاطفی موقت و نهچندان جدی شوند. علت این است که میخواهند بهنوعی دردهای خود را با رابطهای جدید التیام ببخشند. البته این کار اشتباهی است زیرا هر رابط عاطفی موفق نیازمند عشق و تعهدی عمیق است که با این روش بهدست نخواهد آمد.
برای رفع دردهای اجتماعی و جسمانی چه باید کرد؟
درد برای بشر ضروری است. درد باعث میشود دربرابر تهدیدهای جسمی و روحی واکنش نشان بدهیم. مثلا درد است که به ما میگوید زنگخطر رابطۀ نامطلوبی به صدا درآمده و باید از آن دور شد؛ درد از طردشدگی است که باعث میشود کاری برای بهبود روابطمان با دیگران ترتیب بدهیم. شاید مُسکّنها بتوانند دردهای جسمی و روحی را کاهش بدهند اما برای رفع ریشهای مشکل کافی نیستند. برای درمان کامل دردها باید منبعشان را شناسایی کنیم.
آیا دقت کردهاید که در بیشتر موارد، اهمیتی که به دردهای اجتماعی و احساسی داده میشود، بهاندازۀ توجه به دردهای جسمی نیست؟! برای مراقبت از خود و اطرافیانمان باید دربرابر دردهای اجتماعی و احساسی هم حساسیتی مشابه نشان دهیم. اگر هم این دردها برای کسی دیگر رخ میدهد سریعا از جملۀ کلیشهایِ «تو بیشازحد حساسی» استفاده نکنیم. اگر بهاندازۀ کافی عشق و احترام دریافت میکنید، باید یادتان باشد که دردهای اجتماعی هم مانند دردهای جسمانی آزاردهنده هستند. باید همیشه مواظب دیگران باشیم که به چنین دردهایی گرفتار نشوند. فرقی نمیکند که با افراد دیگر در شبکههای اجتماعی در ارتباط هستیم یا با همسایۀ دیواربهدیوارمان؛ در هر حال، باید مراقب یکدیگر باشیم.