وقتی دولت آلمان سالانه ۳ میلیارد یورو به انجمنهای خصوصی تئاتر میدهد
«رستم اخمدشین» (rustam Akhmedshin) تهیهکننده تئاتر و مدیر تور بینالمللی روس است که البته سالهاست در آلمان به کار هنری و زندگی میپردازد. فعالیت اصلی او در مرکز تئاتر مشعل سرخ (Red Torch) بوده و از پنج سال پیش تاکنون تهیه تئاترهای T.Kulyabin را به عهده دارد که آثارش در سراسر اروپا و آسیا روی صحنه رفتند. اخمدشین همچنین مدیریت شوکیس روسیه در جشنواره ترانزیت نووو-سیبری و مشاوره هنری پروژههای تئاتری و فستیوالهای متعدد در روسیه، اروپا و آسیا را به عهده داشته است. با او درباره تئاتر روسیه و آلمان، حمایتهای دولت از تئاتر در این دو کشور، قرابت تئاتر ایران و روس و… صحبت کردیم.
شما به عنوان یک هنرمند روس سالها در کشور خودتان کار تئاتر کردهاید و اکنون مدتهاست در کشور آلمان به فعالیت میپردازید و طبیعتاً نگاه جامعی نسبت به ساختارهای دولتی و خصوصی تئاتر در این دو کشور دارید. لطفاً در مورد این ساختارها و چگونگی یا میزان حمایتهای دولتی از هنرهای نمایشی در آلمان و روسیه توضیح دهید.
اول در مورد آلمان صحبت میکنم چون آسانتر است؛ تئاتر در آلمان بسیار تحت تاثیر حمایت دولتی است. بهطوریکه هزینه ۶۰ درصد بلیتهای تئاتری که آلمانیها به دیدنش میروند معمولاً توسط دولت پرداخت میشود. یعنی دولت از این طریق به تماشاگران برای دیدن تئاترها سوبسید میدهد و این خیلی اتفاق خوبی برای این کشور است؛ چون هر کسی نمیتواند از پس پرداخت هزینه بلیتهای گران قیمت بهطور مثال یک اپرا بربیاید و در نتیجه دولت به تماشاگران برای دیدن اپراها کمک میکند. سیاستگذاری دولت از ابتدا این بوده که تئاتر را برای همه اقشار جامعه قابل دسترس کند. ما در آلمان ساختارهای متفاوتی برای تئاتر داریم؛ مانند تئاتر ایالتی، تئاتر شهر، تئاترهای آزاد و مستقل و…
این ساختارهای تئاتری چه تفاوتی باهم دارند؟
تئاترهای ایالتی بودجه مشخص و خیلی خوبی دارند و تولیداتشان بر اساس سیاستگذاریها و زیباییشناسی مدنظر سالن است. در کنار آن، تئاترهای مستقل آلمان در قالب انجمنهایی فعالاند که از انستیتوهای مختلف درخواست کمکهای مالی میکنند. اما دولت به همین انجمنها هم کمکهای مالی قابل توجهی میکند؛ به طوری که کمکهزینهای که دولت به انجمنهای خصوصی تئاتر میدهد بالغ بر ۳ میلیارد یورو در سال است.
تئاتر روسیه چطور؟
در روسیه شرایط تئاتر کاملاً متفاوت است. به هر حال روسیه ثروت چندانی، حداقل برای تئاتر ندارد. چیزی که در مورد ساختار تئاتر روسیه میتوانم بگویم این است که عموم تئاترهایی که در این کشور روی صحنه میروند دولتی و تحت حمایت مالی آن هستند و تعداد تئاترهای آزاد و مستقل بسیار کم است. آن تئاترهای مستقلی هم که وجود دارند چون به لحاظ سیاسی آثاری محسوب میشوند که ممکن است در محتوا مقابل دولت بایستند، از نظر مالی صرفاً باید به خودشان متکی باشند و بنابراین بخش عمده درآمدشان وابسته به فروش بلیتهای آثارشان است که باید به نوعی به خودشان برگردد و در چرخه مالی گروهشان قرار بگیرد.
گفتید در آلمان دولت با تامین بخشی از بهای بلیت تماشاگران، در واقع به تئاتر این کشور یارانه میدهد. این سوبسید دولت به کمپانیهای تئاتر سالنهای خصوصی داده میشود یا هنرمندان؟
محل درآمد سالانه یک کمپانی و سالن تئاتر به این صورت است که پولی از دولت هر سال به آنها داده میشود و بخشی هم از طریق بلیتفروشی میآید که مجموعه آنها درآمد ناخالص آن سالن را تشکیل میدهد که از این درآمد بخشی از آن صرف اهدای یارانه به بلیت تماشاگران میشود. در مجموع ۶۰ درصد این درآمد ناخالص سالانه، از محل کمکهای مالی دولت تامین شده است.
آیا در روسیه جشنوارههای خصوصی تئاتر فعالیت میکنند؟
سالنهای مستقل تئاتری که گفتم در روسیه فعالاند شاید تعدادشان در مجموع به بیش از ۴ مورد نرسد. مثلا در مسکو مرکز تئاتر میگر هولد را داریم و در شهر سنت پترزبورگ یک مجموعه مهم تئاتری بخش مجزایی به نام سالن نو راه انداخته است. بنابراین جشنوارههای خصوصی امکانات فیزیکی و مادی چندانی برای پا گرفتن در روسیه ندارند.
ادبیات کلاسیک روسی در ایران خیلی معروف و محبوب است و برای ایرانیها اهمیت زیادی دارد اما نمایشنامهها و ادبیات نو و مدرن آنها چندان برای ما نزدیک نیستند. چقدر آثار نمایشی جدیدی در روسیه تولید میشوند که مانند ادبیات کلاسیکشان بتواند به تمام جهان صادر شود؟
اتفاقا نمایشنامههای جدید فراوانی وجود دارد و خیلی هم نمایشنامهنویسان روسیه خوب هستند. چون فکر میکنم اتفاقی که در همه جا میافتد این است که با بد شدن شرایط اقتصادی یک کشور، خلاقیت هنرمندان آن افزایش پیدا میکند. ما در روسیه هنرمندان زیادی داریم که هر سال نمایشنامههای جدیدی مینویسند و کلی کارگردان، نمایشنامه، ساختمان، سالن و فستیوال تئاتر جدید هر سال به فضای هنر این کشور اضافه میشود؛ مانند فستیوال درام جدید لوبیموف یا یک مدرسه جدید درام در شهر یکاترینبورگ.
چقدر درباره تئاتر ایران میدانید؟
من پیشتر به تماشای سه اجرای ایرانی در اروپا نشسته بودم و از وقتی آن نمایشها را دیدم، تئاتر ایران برایم جذاب شد. ضمن اینکه علاقمند به کشف هنر ایران هستم و فکر میکنم تئاتر ایران را باید بیشتر به مردم اروپا شناساند. پنجمین بازار بینالمللی هنرهای نمایشی هم نخستین حضورم در ایران بود و از حضورم در این کشور خوشحالم. چون موضوعاتی که در اخبار درباره ایران منعکس میشود با واقعیت فرسنگها تفاوت دارد. دوست ندارم وارد مسائل سیاسی شوم ولی از حالا میدانم که سفر به ایران و تجربه حضور در این کشور برایم به یاد ماندنی خواهد شد. ضمن اینکه فکر میکنم همکاریهای مشترک بین دو کشور میتواند خیلی جذاب باشد به شرط آنکه چگونگیاش را پیدا کنیم؛ یعنی در جستوجوی راهی برای هموار کردن مسیر باشیم. چون اغلب در این شرایط با مشکلاتی مثل مسایل مالی مواجه میشویم که سنگ جلوی پای ما میاندازند و شکلگیری این همکاری را با مشکل مواجه میکند.
فکر میکنید چقدر تئاتر و متون نمایشی ایران با ادبیات و تئاتر روس نزدیکی دارد؟
خیلی سخت است که بخواهم در این مورد صحبت کنم و تئاتر یا نمایشنامهای در ایران که من را یاد روسیه بیاندازد به یاد ندارم. اما سوال من این است که آیا ما امروز واقعا به استانیسلاوسکی احتیاج داریم؟ به نظر من خیلی سخت است که به این سوال جواب «بله» بدهیم. چون فکر میکنم تئاتر تیپیکال روسیه که همیشه درباره آن حرف میزدیم دیگر وجود خارجی ندارد، یا حداقل برای من وجود ندارد.
البته این سیستم آموزشی ازجمله متدهای استانیسلاوسکی هنوز در ایران تدریس میشود!
در همه جای دنیا هنوز اینها را آموزش میدهند؛ مثلاً در آمریکا هنوز استانیسلاوسکی و متد اکتینگ درس میدهند. ما مجبوریم که در هر صورت این متد را بخوانیم اما اینها به نظر من در دنیای امروز فقط پایه هستند که وقتی آنها را خواندیم میتوانیم در ادامه عمیقتر جلو برویم.