سلامتی چاقو دسته زنجانی!
فیلم سینمایی «خون شد» اثر سینمایی ویژه ای نیست و شاید بتوان آن را پایان کارگردان شهیری همچون کیمیایی قلمداد نمود. اثری که به وضوح حبس و توقف سینمای کیمیایی در الگوی قیصر را فریاد می زند. اثری که در برزخ میان ملودرام و ژانر نوآر گیرکرده است و این در حالی است که اساسا جامعه غریب و بحرانزدهای که کارگردان به بعد از انقلاب نسبت میدهد، ریشه در همان علاقه او به دوران مصدق دارد.
دورانی که در کتاب جسدهای شیشهای آن را منعکس کرد و اکنون همان انقطاع تاریخی و بنبست نسلی و تمدنی است که به انقلاب اسلامی تعمیم داده می شود و گویی جمهوری اسلامی است که این فجایع را رقم زده است! در این میان شاید عدم تمرکز و میل به دیده شدن است که اسباب تَکراری شدن «خون شد» را پدید آورده و اثر را به صورتی مَنگ و حیران متصور می سازد و این همه در حالی است که قطعا مخاطبی نیست که نداند و درک نکند، قهرمان چاقوکش «خون شد» نه آرمانگراست، نه عدالتخواه و نه کنشگر و نه حتی بارگههایی از اعتراض مدنی! و اکنون با چنین قهرمانی است که می خواهد یک انتقام گیری گسترده شخصی را به جامعیت ایران نمایندگی کند و نسخه نجات بخش سرزمین ایران را در کوچه بنبست به نمایش بگذارد. آن هم با حضور چاقو دسته زنجانی و چند رفیق سینه سوخته، کادیلاک و لنترانیهای باسمهای قیصر، و تراژیکهای باسمهای و دلخوشیهایی از جنس کلکسیون قوری و اسب، و البته خشونت سر به راه و افکتهای صدای چاقو و پمپاژ خون! و در نهایت حمام عمومی! کلیشه هایی در تمام عمر همراه سینمای کیمیایی بوده است.
فیلم سینمایی «خون شد» داستان ورود و خروج شخصیتی به نام فضلی است که بعد از دوره ای هشت ساله به خانه برگشته است و می خواهد خانواده از هم گسیخته خود را سر و سامان دهد و از خواهر معتادش تا برادر دیوانه اش را به خانه بر می گرداند و در این راه آدم های مختلفی را می کشد و سعی می کند به هر نحو ممکن خانه و خانواده خود را حفظ نماید. اثری سعی دارد به صورتی سیمبلیک و نمادین مفاهیمی را به مخاطبان خود ارایه دهد و دغدغه های سیاسی شبه روشنفکرانه ای را از جنس نخ نما شده در تلفیق میان سینمای روشنفکری و فیلمفارسی بیان نماید. |
فیلم سینمایی «خون شد» از تماتیک همیشگی آثار سینمایی کیمیایی، یعنی عمدگی عنصر رفاقت در کنار عناصری دیگر برخوردار است و تمهای برجسته آن عبارت است از رفاقت، عشق، سیاست، تجلیل سینما، دریغاگویی بر مظاهر زیبای گذشته و هرکدام اینها تابشها و انعکاسهایی در زمینهها و زیرتم ها پیدا میکند. این در حالی است که «خون شد» رسماً دچار انقطاع تاریخی و فراموشی عمدی می شود و دل مخاطب خون میشود که این قهرمان چاقو ضامن دار کچل فیلم چرا فقط میکشد و لت و پار میکند؟! والا ما راضی نبودیم که جناب کیمیایی مرکز تجارت جهانی میدان فردوسی را به هم بریزد و خونریزی و ترک شیشه راه بیندازد! فضلی قول میدهد که دیگر چاقو در جیب نگذارد و مرتضی (به قول رفیقش، مورتسا) هم به تیمارستان برگردد و ارکستر بادی اجرا کند و هرگاه دلالان و ولارفروشهای میدان فردوسی درگیر شدند، برنامهی «در شهر» را خبر کنیم و زحمت به جناب کیمیایی ندهیم و ایشان در خانه، سرود جانم فدای ایران گوش بدهد.