چطور با کارمندان خود دوست باشیم؟
اگر درعین مشخص کردن مرزها، علاقهٔ خالصانهای به تعامل با دیگران نشان دهید، نتیجهٔ بهتری از کارها خواهید گرفت. ما انسانها ساخته شدهایم تا بخشی از گروه باشیم و با دیگران دوست شویم. اما در محل کار، مقولهٔ دوستی میتواند به موضوع پیچیدهای تبدیل شود، بهخصوص اگر شما رئیس باشید. در بیشتر موارد، بهتر است که کارمندان صرفا نسبت به شما حس خوبی داشته باشند و لقب «بهترین رفیق» را به شخص دیگری بدهند. با ما همراه باشید تا بیشتر دربارهٔ روابط دوستانه میان رئیس و کارمندان توضیح دهیم.
نیاز به فاصلهٔ مناسب
با مشخص کردن حدومرزها با کارمندان به آنها کمک میکنیم تا سلسلهمراتب شغلی را بهتر درک کنند. با اینکه شما و کارمندانتان میتوانید رفتاری بسیار دوستانه و همدلانه داشته باشید، همهٔ افراد متوجه اختلاف عناوین شغلی شما براساس تجربه و مهارتهایتان خواهند شد و در آخر تصمیمگیرندهٔ نهایی شما هستید. بهعبارتی، ماهیت شغلی شما ایجاب میکند که خواستههای دوستانه برای ایجاد قدرت برابر میان افراد را کنار بگذارید. اگر ساختار سلسلهمراتب شغلی را با شفافیتی مناسب کارامد کنید، مرزهای مشخصتری خواهید داشت که سرگشتگی کارمندان را دربارهٔ نقشها و وظایفشان از بین میبرد. از این منظر، ایجاد مرزهای مستحکم مفید هستند و امکان بهره وری را افزایش میدهند.
همچنین وجود فاصلهٔ مناسب میتواند تقاضا و انتظار کارمندان را برای داشتن نقشی فراتر از وظایفشان کمرنگ کند. این موضوع بهخصوص در شرکتهای بزرگتر که دوست بودن و داشتن روابط صمیمی با همه کار مشکلی بهنظر میرسد، بسیار مهم است.
دنیای متفاوت یعنی از جداسازی رؤسا خبری نیست
اما کارمندان تنها به شفافیت وظایف و منصف بودن شما نیاز ندارند. تحقیقات نشان میدهند که مسائل اقتصادی و FOMO (اصطلاحی جالب و جدید بهمعنی ترس از دست دادن لحظه (Fear of Missing Out)) باعث شدهاند که کارمندان از استراحت کردن یا زودتر به خانه رفتن حس خوبی نداشته باشند و معمولا ساعتهای بیشتری در شرکت بمانند. درصورتی که آنها در گذشته میتوانستند برای کامیابی و ساختن ارزشهای شخصی به فعالیتها و روابط خارج از محیط کار تکیه کنند. حالا باید به زمان زیادی که در محل کار سپری میکنند و اتفاقاتی که آنجا میافتد، متکی باشند. کارمندان بیش از سفر و پاداش، به پیدا کردن مسیر زندگی و اهداف شخصیشان نیاز دارند.
و چه چیزی این خواستهها را برآورده میکند؟ داشتن رابطه و دوستی. فرصتی برای تبادل درک و شناخت که درحین مشارکت ارزشمندشان به وجود میآید.
حالا این نکته را مدنظر قرار دهید که «اعتماد» میتواند برای کار کردن ایجاد انگیزه کند. وقتی مردم بدانند شما چه کسی هستید و هدفتان چیست، راحتتر به شما اعتماد میکنند و با اشتیاق بیشتری به کمکتان میآیند. این افراد کاری را که به آنها سپردهاید انجام میدهند زیرا بهقدری شما را میشناسند که برایتان احترام قائل باشند؛ نه صرفا به این دلیل که آنها را مجبور به انجام کاری کردهاید. و درواقع، کارمندان سازمانهای معتبر، ۱۱ برابر بیشتر از شرکتهای رقیب، شرکت خودشان را نوآور توصیف میکنند.
بنابراین رؤسا باید تاحدودی به سمت کارمندانشان دست دوستی دراز کنند. هرچه رئیسها خودکامهتر و نچسبتر بهنظر برسند، نارضایتی، بدگمانی و عملکرد ضعیفتری دربین کارمندان دیده میشود که درنهایت موجب شکست کسب و کار شرکت خواهد شد.
پیدا کردن جایگاه مناسب
همانطور که گفتیم، بهترین رئیسها کسانی هستند که رهبرانی همدل هستند و بدون پیچیدگیهای بغرنج، با کارمندانشان روابط دوستانهای برقرار میکنند. آنها علاقهمندی و حمایت واقعیشان را ابراز میکنند و شناخت مناسبی از هر کارمند دارند. اما بیشازحد با کارمندان وارد روابط شخصی نمیشوند و موقعیت رهبری و عملکرد قاطعانهٔ خودشان را حفظ میکنند. معاشرت و ارتباط آنها با کارمندانشان استوار و درعینحال مهربانانه است.
اگر با کارمندان خود صمیمی نیستید این نکات را مدنظر قرار دهید:
- دربارهٔ نظرات، سرگرمیها و روند فکری آنها بیشتر سؤال بپرسید.
- بهصورت داوطلبانه، و درحین تعریف کردن ماجرایی اطلاعاتی دربارهٔ خودتان بدهید.
- سیاست درهای باز را دایر کنید و اطلاعات تماستان را در دسترس کارمندان قرار دهید.
- به کارمندانتان در پروژههای دشوارتر اعتماد کنید.
- موقعیتهایی برای کارمندان فراهم کنید تا بتوانید درحین راهنمایی کردن، وقت بیشتری را با آنها بگذرانید.
- گوش دهید و بیاموزید؛ نه اینکه بخواهید پاسخ دهید و اطلاعاتتان را به رخ بکشید.
- تشکر کنید و قدردانیتان را نشان دهید. درمورد چیزی که قدردان آن هستید از کلمات دقیق و مشخص استفاده کنید.
- تا جایی که میتوانید مثبت باشید. اکثر افراد جذب کسانی میشوند که روحیهٔ بالا و انرژی بیشتری دارند.
- به کارمندانتان دربارهٔ پروژهها و موقعیت شرکتتان اطلاعات موثق و بهروز ارائه دهید.
- احساساتتان را بروز دهید. وجود نورونهای آینهای در مغز، یعنی مردم چیزی را که به آنها نشان میدهید، حس میکنند. بنابراین در تماس بودن با احساسات شخصیتان و پنهان نکردن آنها، راهگشای ارتباط مؤثر با کارمندان خواهد بود.
اگر زیادی با کارمندانتان صمیمی هستید:
- ساعت کاری سختگیرانهتری تنظیم کنید.
- دستور جلسههای مشخصتری تنظیم کنید تا رشتهٔ کلام بهراحتی از حیطهٔ کاری خارج نشود.
- دعوتهای خارج از محیط کار را با رعایت ادب رد کنید.
- دربارهٔ انتظارهایی که نسبت به هر وظیفه وجود دارد واضحتر صحبت کنید و درطول بازنگریها، دوباره روی آنها تأکید کنید.
- هر زمان که مکالمههای شما با کارمندان بیشازحد شخصی و غیرضروری شد، در لحظه این موضوع را به آنها گوشزد کنید.
- توضیحاتی را که در رابطه با شرکت در نظر گرفته شده است، پیش روی خودتان قرار دهید.
- تغییرات سادهای در محیط ایجاد کنید تا مرزها مشخص شوند؛ مثلا میزتان را طوری قرار دهید که رو در روی کارمندان قرار بگیرید.
بهعنوان رهبر، باید هم برای وظایف خود و هم کسانی که راهنماییشان میکنید احترام قائل باشید. گرچه صمیمیت زیاد دوستان بیشتری را گرد شما جمع میکند، اما محیط کار نباید از عرف معمول خود خارج شود. با خودتان دربارهٔ خود و فرهنگتان صادق باشید. سپس هر کاری برای ایجاد تعادل بهتر لازم است انجام دهید.
آیا شما همراهان گرامی تجربهٔ مشابهی در این زمینه دارید؟ رابطهٔ رئیس و کارمند در محل کار شما به چه شکل است؟