۳۱ فروردین, ۱۴۰۳
روانشناسی

بحران وجودی چیست؟ چطور بر آن غلبه کنیم

آیا تا حالا برایتان پیش آمده است که در مرحله‌ای از زندگی‌تان احساس کنید هیچ‌چیزی برایتان معنا ندارد و همه‌چیز را زیر سؤال ببرید که اصلا چرا به دنیا آمده‌ایم، به کجا می‌رویم و هدفمان از زندگی‌کردن چیست؟ بحران وجودی به همین شک‌وتردیدها درباره معنای زندگی، انتخاب و آزادی در آن اشاره دارد. در این مطلب می‌خواهیم درباره بحران وجودی، نشانه‌ها و عللش و نیز روش‌های مقابله با آن صحبت کنیم.

بحران وجودی چیست؟

بحران وجودی که گاهی به آن اضطراب وجودی می‌گویند، باعث می‌شود به این نتیجه برسید زندگی ذاتا بیهوده است و وجود ما معنایی ندارد؛ زیرا سراسر محدودیت است و درنهایت هم خواهیم مُرد. البته بحران وجودی و اضطراب وجودی تفاوت‌هایی جزئی دارند ولی نگرانی‌های اصلی در هردو یکسان است.

این بحران معمولا در گذار از یک مرحله از زندگی به مرحله‌ای دیگر رخ می‌دهد، مخصوصا زمانی‌که فرد خودش را به‌سختی با شرایط جدید وفق می‌دهد. در این مرحله او احساس می‌کند امنیتش را از دست داده است. برای نمونه، دانشجویی که از خانواده دور می‌شود و به شهر دیگری می‌رود یا فردی که فرایند طلاقش به‌سختی سپری شده است، ممکن است حس کند بنیان زندگی‌اش در حال فروپاشی است و معنای هستی را زیر سؤال ببرد.

مروری بر اگزیستانسیالیسم

اگزیستانسیالیسم یا هستی‌گرایی اصطلاحی کلی است که فیلسوفان برای درنظرگرفتن اعمال، احساسات و باورهای انسان از آن استفاده می‌کنند. سورن کی‌یرکگور دانمارکی، اولین فیلسوف اگزیستانسیالیست بود که نظریه‌های این مکتب را در قرن نوزدهم ارائه کرد. او بر این باور بود که هر فرد خودش مسئول یافتن معنای زندگی خودش است. برخلاف پوچ‌گرایان که می‌گویند زندگی هیچ معنایی ندارد، اگزیستانسیالیست‌ها می‌گویند انسان باید خودش معنای زندگی را بسازد.

هفت موضوع کلیدی در اگزیستانسیالیسم وجود دارد:

فلسفه به‌عنوان روش زندگی

هر فرد فیلسوفی است که می‌تواند و باید به درون خود نگاه کند تا به سؤالات مهم زندگی در درون خود پاسخ دهد.

اصالت

هر فرد باید به‌عنوان خودِ واقعی‌اش زندگی و عمل کند.

آزادی

هر فرد بدون توجه به ارزش‌های جامعه، مسئول و کنترل‌کننده ارزش‌ها و اعمال خود است.

وضعیت

عوامل بیرونی که فرد را احاطه کرده‌اند بر تجربیات او در زندگی تأثیر می‌گذارند.

وجود

افراد موجوداتی آگاه هستند که به‌طور مستقل عمل می‌کنند نه براساس چیزهایی که جامعه از پیش تعیین کرده است.

بی‌معنابودن جهان

جهان به‌شکل طبیعی ناعادلانه است و هیچ معنای واقعی جز معنایی که هریک از ما به آن می‌دهیم ندارد. البته همان‌ طور که گفتیم این با باورهای پوچ‌گرایان (که حتی معنایی را که ما به زندگی می‌دهیم قبول ندارند) متفاوت است.

اثر اطرافیان

انسان‌های دیگر بر تجربه ما از زندگی تأثیر می‌گذارند.

برای اگزیستانسیالیست‌ها، بحران وجودی نوعی سفر است: نوعی آگاهی، تجربه‌ای ضروری و یک پدیده پیچیده. این از آگاهی از آزادی‌های خودتان و اینکه چگونه زندگی یک‌روز برایتان به پایان می‌رسد ناشی می‌شود.

نشانه‌های بحران وجودی

افسردگی از نشانه‌های بارز بحران وجودی است.

بحران وجودی ممکن است با نشانه‌های مختلفی همراه باشد که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

اضطراب؛

افسردگی؛

احساس سرآسیمگی؛

منزوی‌شدن؛

کمبود انگیزه و انرژی؛

نگرانی بیش از حد و وسواس‌گونه.

بحران وجودی اغلب پس از یک‌سری رویدادهای مهم زندگی رخ می‌دهد، مانند:

تغییر شغل؛

مرگ یکی از عزیزان؛

تشخیص یک بیماری جدی یا تهدیدکننده زندگی؛

ورود به رده سنی خاصی مانند ۴۰، ۵۰ یا ۶۵ سالگی؛

تجربه‌ای غم‌انگیز یا آسیب‌زا؛

بچه‌دار شدن؛

ازدواج یا طلاق.

هرچند اختلالات روانی زیر باعث بحران وجودی نمی‌شوند، ممکن است فردی که مبتلا به آنهاست بیشتر مستعد این مشکل باشد:

اضطراب؛

اختلال شخصیت مرزی (BPD)؛

افسردگی؛

تنهایی؛

اختلال وسواس اجباری (OCD).

نمونه‌هایی از بحران وجودی

بحران وجودی یک اصطلاح کلی است که برای توصیف یا گروه‌بندی تعداد زیادی از مسائل به کار می‌رود. برخی از آنها عبارت‌اند از:

ترس و مسئولیت

اگزیستانسیالیسم تأکید می‌کند که همه ما در انتخاب نوع زندگی آزاد هستیم و این آزادی در انتخاب، مسئولیت نیز به همراه دارد. بااین‌حال، ازآنجاکه سرنوشت نهایی همه مرگ است، ممکن است فکر کنید هرچه انجام می‌دهید بی‌معنی است. بنابراین این آزادی ممکن است به ناامیدی منجر شود و مسئولیت ناشی از آن ممکن است در شما اضطراب ایجاد کند. چند بار تابه‌حال با خودتان برای گرفتن یک تصمیم کلنجار رفته‌اید و ترسیده‌اید که اشتباه باشد؟ ترس از انتخابِ اشتباه، نشان‌دهنده اضطراب از نوعی آزادی است که با بحران وجودی مرتبط است.

اگزیستانسیالیست‌ها بر این باورند که این اضطراب به این دلیل در ما وجود دارد که هیچ مسیر درست و هیچ راهنمایی وجود ندارد که به ما بگوید چه کار کنیم. در اصل، هریک از ما باید خودش در زندگی معنا ایجاد کند. اگر این مسئولیت بیش‌ازحد بزرگ به نظر برسد، آنگاه فرد ممکن است پا پس بکشد و رفتارهایی انجام دهد که از او دربرابر این احساس اضطراب محافظت کنند.

معنای زندگی

وقتی با اضطراب وجودی درگیر می‌شوید، اغلب این سؤال برایتان پیش می‌آید که واقعا زندگی چه فایده‌ای دارد؟

وقتی در مسیر زندگی پیش می‌روید و متوجه می‌شوید که حتی نسبت‌به معنای مفاهیم و ساختارهای آشنا تردید دارید، معنای زندگی را هم زیر سؤال می‌برید و با خود فکر می‌کنید اگر قرار است درنهایت بمیرم، چرا این مسیر را طی کنم؟

آلبر کامو، فیلسوف، روزنامه‌نگار و نویسنده فرانسوی، استدلال می‌کرد که توانایی اشتیاق‌داشتن به چیزی که «اگر نبود، زندگی بی‌معنا تلقی می‌شد» نشان‌دهنده قدردانستن خودِ زندگی است. اگر بتوانید طوری زندگی کنید که صرفا روی رسیدن به پایان یا فرجام چیزی تمرکز نکنید و برای خود «بودن» و مسیری که در آن هستید زندگی کنید، آنگاه زندگی کامل، درست و پرشوری خواهید داشت. این کاملا با چیزی که پایه و اساس مراقبهٔ ذهن‌آگاهی در مدل پزشکی اضطراب است تفاوت دارد. اگزیستانسیالیست‌ها، برخلاف روان‌پزشکان، اضطراب را نوعی بیماری که باید درمان شود به حساب نمی‌آورند؛ آنها اضطراب را چیزی اجتناب‌ناپذیر می‌دانند که باید آن را پذیرفت و از جنبه‌های مثبت آن درس گرفت.

ورود به مرحله جدید از زندگی

بسیاری از افراد وقتی وارد مرحله جدیدی از زندگی می‌شوند، مانند دوران کودکی به بزرگ‌سالی یا از بزرگ‌سالی به سالمندی، نوعی بحران وجودی را تجربه می‌کنند. رویدادهای مهم زندگی شامل فارغ‌التحصیلی، شروع شغل جدید یا تغییر شغل، ازدواج، طلاق، بچه‌دارشدن یا بازنشستگی می‌توانند باعث ایجاد بحران وجودی شوند.

مرگ و بیماری

ازدست‌دادن شریک زندگی، والدین، خواهر و برادر، فرزند یا سایر عزیزان اغلب افراد را مجبور می‌کند با مرگ خودشان روبه‌رو شوند و معنای زندگی خود را زیر سؤال ببرند. این درباره بیماری‌های جدی یا مرگ‌بار هم صدق می‌کند.

ازدست‌دادن ایمان

این مسئله بیشتر در افراد مذهبی و مؤمن اتفاق می‌افتد. فرد ممکن است شک کند که آیا خدا وجود دارد؟ روحمان بعد از مرگ کجا می‌رود؟

اصالت

بحران وجودی ممکن است شما را به‌سمت بررسی اصالت هستی سوق دهد که خودش باعث اضطراب می‌شود. ممکن است به فانی‌بودن وجودتان و نحوه زندگی‌کردنتان فکر کنید. زمانی‌که دیگر نمی‌توانید بابت اینکه هرروز صبح از خواب بیدار می‌شوید شکرگزار باشید، اضطراب سراغتان می‌آید. به جایی می‌رسید که دیگر مشکلات روزمره برایتان اهمیت ندارند و تمام افکار، ترس‌ها و اضطراب درباره مسائل پیش‌پاافتاده از بین می‌روند زیرا با مشکلی بسیار بزرگ‌تر روبه‌رو شده‌اید.

در این صورت است که از خودتان می‌پرسید در پایان زندگی آیا هیچ‌کدام از اینها اهمیتی خواهند داشت؟ آیا برایتان مهم خواهد بود که چه شغلی انتخاب کرده‌اید، چقدر پول داشته‌اید یا چه ماشینی سوار شده‌اید؟

علل بحران وجودی

معمولا این عوامل درونی هستند که باعث بحران وجودی می‌شوند نه عوامل بیرونی. برخی از علل این بحران عبارت‌اند از:

احساسات سرکوب‌شده؛

احساس گناه یا پشیمانی از کاری در گذشته؛

انتخاب‌هایی که تحقق نیافته‌اند؛

بلاتکلیفی و نداشتن اطمینان درباره آینده.

این احساسات طبیعی و سالم هستند اما اگر رهایشان کنید و اجازه بدهید استرس به شما وارد کنند، باعث بحران وجودی می‌شوند.

روش‌هایی برای غلبه بر بحران وجودی

صحبت‌کردن با عزیزان و پی‌بردن به ارزشی که برایشان دارید می‌تواند به کاهش علائم بحران وجودی کمک کند.

باتوجه‌به اینکه اضطراب وجودی با آگاهی از مرگ یا فرصت در زندگی ارتباط دارند، چنین اضطرابی را می‌توان بیشتر اجتناب‌ناپذیر دانست تا بیمارگونه. به همین دلیل، هریک از ما باید راهی برای پذیرش این اضطراب پیدا کنیم تا آن را از بین ببریم؛ حداقل اگزیستانسیالیست‌ها این‌طور استدلال می‌کنند.

برای غلبه بر بحران وجودی، هم راه‌های سودمند داریم و هم روش‌های بی‌فایده. برای مثال، برخی می‌گویند بهترین کار این است که دیگر زندگی نکنیم یا از زندگی دست بکشیم. برخی هم می‌گویند بهتر است آن‌قدر در حواس‌پرتی‌های روزانه غرق شویم که زندگی واقعی را احساس نکنیم. این کار شاید باعث شود دیگر فضایی برای اضطراب وجودی در درون ما باقی نماند، اما از آن طرف هم جایی برای زندگی واقعی نمی‌ماند. این در اصل نوعی راهبرد مقابله یا اجتناب ناسازگار است. چند نفر را می‌شناسید که فقط زنده‌اند بدون اینکه زندگی کنند؟

با همه اینها، بحران جنبه‌های مثبت هم دارد؛ مثلا می‌تواند شما را وادار کند هدفتان را در زندگی زیر سؤال ببرید و راه درست را پیدا کنید. اگر دوست دارید بدانید چگونه، ادامه مطلب را بخوانید.

۱. درباره آن بنویسید

آیا می‌توانید اضطراب وجودی را طوری مدیریت کنید که به شما انگیزه بدهد و به‌سمت زندگی اصیل سوق دهد؟ این اضطراب چه‌چیزهایی می‌تواند درباره ارتباط شما با دنیا به شما بیاموزد؟

یک دفترچه بردارید و به این پرسش‌ها پاسخ بدهید. نوشتن پاسخ آنها به شما کمک می‌کند راه‌هایی را برای کنارآمدن با بحران وجودی بیابید.

۲. از نزدیکانتان کمک بخواهید

صحبت‌کردن با افرادی که دوستشان دارید، به شما کمک می‌کند دیدگاه متفاوتی درباره زندگی پیدا کنید. آنها می‌توانند تأثیر مثبتی را که بر زندگی آنها داشته‌اید به شما یادآوری کنند. وقتی متوجه می‌شوید که وجودتان برای دیگران اهمیت دارد، در زندگی هدف پیدا می‌کنید.

۳. مراقبه را امتحان کنید

به‌کمک مدیتیشن یا مراقبه می‌توانید افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید و اجازه ندهید اضطراب و نگرانی وسواسی مرتبط با بحران وجودی سراغتان بیاید.

درمان بحران وجودی

هرچند درمان خاصی برای مقابله با بحران وجودی نداریم، یک‌سری روش‌های درمانی مفید وجود دارند که می‌توانند به افراد در درمان بحران وجودی کمک کنند. برای مثال، درمان شناختی‌رفتاری و دارو می‌توانند به رفع علائم اضطراب، افسردگی و سایر مسائل مربوط به سلامت روان که احتمال دارد با فکر خودکشی همراه باشند کمک کنند. درمان‌های خودیاری ازجمله تمرکز بر ایده‌ها و اقدامات مثبت، انجام کارهای داوطلبانه و سرگرمی‌های موردعلاقه اغلب باتوجه‌به سن و موقعیت فرد در نظر گرفته می‌شوند. این راه‌کارها به حذف افکار منفی کمک می‌کنند.

تطبیق‌دادن هم می‌تواند راه‌کار خوبی باشد. برای مثال، فردی که مشکلی مشابه شما دارد می‌تواند به شما کمک کند پرسش‌هایی را که برایتان پیش می‌آید و برایتان تضاد ایجاد می‌کند حل کنید.

صحبت‌کردن با متخصص و درمانگر هم می‌تواند در کاهش اضطراب وجودی مفید باشد. آنها رویکردهای خودمراقبتی را که بر یافتن معنای زندگی متمرکز هستند به شما آموزش می‌دهند تا بر این بحران غلبه کنید.

کلام پایانی

بحران وجودی اصطلاحی فراگیر برای طیف وسیعی از مسائل است و در بازه‌های زمانی مختلف یا شرایط خاصی در زندگی بروز می‌کند. برای مثال، وقتی تغییر یا رویدادی مهم ازجمله ازدواج، طلاق، بچه‌دارشدن و بازنشستگی در زندگی اتفاق می‌افتد ممکن است زندگی معنایش را برای فرد از دست بدهد. بسیاری از افرادی‌ که با بحران وجودی مواجه می‌شوند از خود می‌پرسند: «معنای زندگی چیست؟»، «هدف ما از زیستن چیست؟» یا «وقتی قرار است درنهایت بمیریم، چرا کار یا تلاش می‌کنیم؟». اگر این بحران حل‌نشده باقی بماند ممکن است پیامدهای بدی داشته باشد.

 

منبع:چطور

 

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *