۱۰ اشتباه مالی که صاحبان کسبوکار همچنان مرتکب میشوند
پس از راهاندازی یک کسبوکار موفق چالشهای صاحبان این کسبوکارها تازه شروع میشود و نیاز به مشاوره مالی به شدت احساس میشود. در این مرحله میلیونها سازمانی که میخواهند در عرصهٔ رقابت باقی بمانند، باید برنامهریزی بلندمدت خود را شروع کنند تا عواملی را که موجب سودآوری بیشتر عملیاتهای فعلیشان میشود، حفظ کنند.
در این مقاله گرت گاندرسون (Garrett Gunderson) رابه شما معرفی میکنیم. گرت گاندرسون کارآفرینی اهل شهر سالتلیکسیتی (Salt Lake City) است. گاندرسون چند شرکت موفق را در سن ۳۵ سالگی تأسیس کرده است و مؤلف کتاب پرفروشی بهنام «کشتن گاوهای مقدس» (Killing Sacred Cows) است. عنوان کتاب گاندرسون نشاندهندهٔ رویکردی است که او در مشاوره دادن به هزاران صاحب کسبوکار و کارآفرین درپیش گرفته است؛ صاحبان کسبوکار و کارآفرینانی که بسیاری از آنهابهویژه در بخشهای خدمات حرفهای مانند صنایع دندانپزشکی و کایروپراکتیک (chiropractic، درمان ازطریق ماساژ و جابهجا کردن ستون فقرات) فعالیت میکنند و گاندرسون سعی دارد به آنها یاد بدهد که چطور میتوانند برای نتایج نهایی آمادگی بیشتری پیدا کنند. گاندرسون در کمک به صاحبان کسبوکار برای بهینه کردن شیوههای کسب درآمد بیشتر و کشف و حذف شیوههایی که موجب میشود بهطور ناخواسته بخشهایی از پول خود را دور بریزند، نیز تخصص دارد.
گاندرسون بزرگترین اشتباهاتی را که صاحبان کسبوکارها مرتکب میشوند با ما درمیان میگذارد و به ما میگوید که بهنظر او این افراد باید چه کارهایی را انجام بدهند. بسیاری از استراتژیهای گاندرسون، خلاف انتظار و باور رایج هستند و نتایج آنها چشمگیر است، ولی او اطمینان میدهد که هیچکدام از آنها مستلزم سرمایهگذاریهای غیرعادی یا استراتژیهای مالیاتی عجیبوغریبی نیست. در ادامه اشتباهاتی را که گاندرسون بیش از همه مشاهده کرده است بیان میکنیم و پیشنهادهایی را ارائه میدهیم که همهٔ ما میتوانیم برای مدیریت بهتر امور مالی کسبوکار خود بهکار بگیریم:
۱. تمرکز بر سود ناخالص و نادیده گرفتن درآمد و سود خالص
اگر بشنوید که رقیبتان به ۱۰ میلیارد تومان درآمد رسیده است یا ۱۰ هزار نفر را استخدام کرده است، نخستین چیزی که به ذهنتان میرسد این است که بفهمید چطور میتوانید از او جلو بزنید، درست است؟ ولی کسبوکاری بسیار کوچکتر میتواند در سطح بالاتری از سودآوری عمل کند و بهطور کلی سازمان قویتری باشد. هر یک هزار تومانی که کسب میکنید و بهعنوان سود خالص و نهایی شرکت درنظر میگیرید، برای کسبوکار شما و خود شما بهعنوان صاحب آن کسبوکار، بسیار ارزشمندتر از مبالغ هنگفت بهدست آمده پیش از کسر هزینهها و مخارجتان است. آیا میتوانید فرایندها را سادهتر کنید؟ در موجودی صرفهجویی کنید؟ در مالیاتها صرفهجویی کنید؟ اینها ارزشمندترین سؤالاتی است که باید از خودتان بپرسید. ولی بیشتر صاحبان و گردانندگان کسبوکار به این سؤالها فکر نمیکنند یا دستکم با دقت و مهارت کافی به این مسائل توجه نمیکنند. حتی حاضر نمیشوند در مواقع نیاز از مشاوره مالیاتی مؤسسههای معتبر استفاده کنند. برخی از آنها هم با اینکه میبینند زمان کافی برای طراحی و پیگیری سیستم درست مالی را ندارند تن به برونسپاری خدمات حسابداری نمیدهند.
۲. تنوع بخشیدن زودتر از موعد به کسبوکار
کجا باید سودهای خود را سرمایهگذاری کنید؟ گاندرسون ایدهٔ جدیدی را پیشنهاد میدهد و میپرسد: چرا نباید این سودها را در کسبوکارتان و همچنین برای خودتان سرمایهگذاری کنید؟ گاندرسون میگوید: «روی کسبوکار خودتان متمرکز شوید و بهدنبال تنوع بخشیدن به کارتان نباشید. با حفظ پول نقد در کسبوکارتان بهعنوان صندوق پسانداز فرصتها (opportunity warchest)، فرصتهایی را برای کسبوکارتان بسازید.» گاندرسون ادامه میدهد، موجودی پول نقد اولین و بهترین سرمایهگذاری شماست، زیرا به شما امکان میدهد که انتخابهای خوبی داشته باشید. وقتی پول نقد کمی دارید، مشتریهای بد را میپذیرید. او آنها را «قاتلین زمان» مینامد. ولی رشد شما زمانی اتفاق میافتد که پول کافی دارید و آن را برای چیزهایی هزینه میکنید که نسبت به آنها شناخت دارید. گاندرسون میگوید: «من با رسانههای اجتماعی آشنایی ندارم، بنابراین سرمایهگذاری روی سهام فیسبوک برای من ایدهٔ نامناسبی است. ولی تجارت و پول را میشناسم. بهترین کار این است که روی کسبوکار خودتان سرمایهگذاری کنید و پس از آن نیز روی چیزهایی سرمایهگذاری کنید که با آنها آشنایی دارید.» گاندرسون میگوید: هیچ سرمایهگذاری بدی وجود ندارد، بلکه فقط سرمایهگذارهای بدی وجود دارند.
۳. عدم تمرکز بر معادلهٔ ارزش درست
گاندرسون ادامه میدهد، درآمدهای میلیاردی درنتیجهٔ ایجاد ارزش به وجود میآیند. بزرگترین شکلهای سرمایه در هر کسبوکار، سرمایهٔ فکری (Mental Capital، تخصص شما در تولید محصول و ارائهٔ خدمات) و سرمایهٔ ارتباطی (Relationship Capital، مخاطبان، پلتفرم، سازمان، مشتریان، خانواده و دوستان) است.
سرمایهٔ فکری + سرمایهٔ ارتباطی = سرمایهٔ مالی
وقتی این عوامل درتعادل باشند، سازمان به درخشش و موفقیت میرسد. ولی وقتی هماهنگ نباشند، تلاش برای سختتر کار کردن براساس فلسفهای نادرست، نتایج خوبی بهدنبال نخواهد داشت.ادارهٔ فعالیتهای کسبوکاری که خارج از تواناییها و امکانات شماست، مانند این است که روی تردمیل بدوید و بخواهید به دیگران برسید. گاهی نیز صاحب کسبوکار سعی میکند گزارهٔ ارزشی (value proposition) را ارائه دهد که برای شخص دیگری یا برای مجموعهٔ دیگری از مشتریها موفق بوده است، ولی برای او مناسب نیست. مانند دندانپزشکی که سعی میکند در کنار شغل اصلی خود به فروش املاک و مستغلات بپردازد یا مشاور بازاریابی که ناگهان تصمیم میگیرد از درآمدی که از خدمات بازاریابی کسب کرده، برای خرید و اجاره دادن جتهای خصوصی استفاده کند. وقتی کسبوکار نمیتواند گزارهٔ ارزش خود را با پلتفرم و مخاطبان طبیعیاش منطبق کند، کارها بهخوبی پیش نمیرود.
۴. عدم درک این حقیقت که تازهکارها بر سرمایهگذاری تکیه میکنند، ولی حرفهایها بیشتر بر پول نقد تکیه دارند
آیا تابهحال متوجه شدهاید که بزرگترین سرمایهگذاران معمولا بیشتر زمان خود را صرف کسب پول نقد میکنند، نه سرمایهگذاری؟ ولی صاحبان کسبوکار نیاز بسیار شدیدی به سرمایهگذاری روی «این و آن» حس میکنند و به اندازهٔ کافی برای حفاظت از نقدینگیشان ازطریق حفظ پول نقد کافی، تلاش نمیکنند. چه چیزی بزرگترین عامل استرس کسبوکار و شکست نهایی است؟ بهطور کلی این عامل، وجود مشکلی در ترازنامه نیست، بلکه نداشتن پول نقد عملیاتی (operational cash) کافی است.
۵. عدم سرمایهگذاری روی افراد
گاندرسون میگوید بسیاری از صاحبان کسبوکار، کارکنان بسیار ارزانی را استخدام میکنند. این تفکر اشتباهی است و آنها باید بهترینها را استخدام کنند. آنها همچنین باید روی فناوری و تخصص نیز سرمایهگذاری کنند، زیرا موجب ساده و مؤثرتر شدن فرایندها و حذف فرایندهای تکراری میشود. در این بین، شرکتهای کوچکتر به جای استخدام بعضی از تخصصها که نیازی به حضور تماموقت آنها در شرکت نیست، میتوانند نیروی متخصص و حرفهای پارهوقت استخدام کنند. حالت بهینهتر این است که بخشی از فعالیتهای شرکت را مانند خدمات مالی و خدمات مالیاتی که روتین اما حیاتی و وقتگیر هستند و نیازی به حضور مستقیم صاحبان کسبوکار ندارند، به مؤسسات حرفهای و معتبر در این زمینه بسپارند.
۶. عدم درک این مسئله که چیزی بهعنوان درآمد غیرفعال (passive income) وجود ندارد
به گفتهٔ گاندرسون، هرگز در ازای انجام ندادن هیچ کاری، چیزی بهدست نمیآید. درآمد تکرارشونده (Recurring revenue) با گذشت زمان به انجام کار کمتری نیاز دارد و بنابراین، هدف ارزشمندی است. ولی اگر در هر مرحله این درآمد را مدیریت نکنید، در نهایت کارایی نتیجه و حتی خود درآمد ازبین میرود.
۷. باور به اینکه خودشان باید کارها را انجام بدهند
کارهایی وجود دارد که شما بهتر از هر شخص دیگری انجامشان میدهید و بنابراین همچنان انجام آن کارها را خودتان برعهده میگیرید و استخدام دیگران برای انجام آن وظایف را به تعویق میاندازید یا از پرداخت هزینه برای کیفیت اجتناب میکنید و میگویید: «اگر میخواهی این کار درست انجام شود، باید خودت آن را انجام بدهی.» گاندرسون میگوید این تفکری اشتباه است که مانع از رشد کسبوکارتان (یا حتی تواناییهای خودتان) میشود.
۸. گوش دادن به مدیران مالیای که ذهنیتی «کاهشی» دارند
بدترین نصیحتی که برخی مدیران مالی به صاحبان کسبوکار میدهند این است که کمربندهایشان را محکم ببندند و هزینههایشان را کاهش دهند، درحالیکه نمیتوانند به آنها بگویند در کجا باید هزینهها را کاهش بدهند. یا گاهی آنها به شما میگویند که با گرفتن شغل دوم، جریان نقدی کسبوکارتان را افزایش دهید. گاندرسون میگوید: «اگر دندانپزشک باشید و شغل دومی داشته باشید، دیگر به شما مراجعه نخواهم کرد.» او ادامه میدهد: «این ذهنیت، کاهشی است و ذهنیتی تولیدی و مولّد نیست و اساسا اشتباه است. اگر زمانی را که برای شغل دوم صرف میشود، صرف تمرکز و توجه بیشتر روی کارتان کنید، موفق میشوید.» پس در انتخاب مدیران مالی یا مؤسسههایی که میخواهید از آنها مشاوره مالی بگیرید حسابی دقت کنید و این موضوع را از اول به صورت شفاف با آنها درمیان بگذارید. داشتن چنین ذهنیتی در درازمدت به هستهٔ اصلی کسبوکار شما صدمه میزند.
۹. عدم درک اینکه وام و بدهی میتواند خوب باشد
گاندرسون میگوید در کسبوکار، هر کاری را که برای ایجاد پول نقدِ قابل خرج کردن برای صاحب کسبوکار لازم است، انجام دهید. (البته این پول نقد باید برای افزایش درآمدهای کسبوکارتان هزینه شود، نه برای پاداشهای اضافی برای خرید خانهای برای تعطیلات و اتومبیلهای لوکس.) گاندرسون میگوید، طبق تفکر سنتی وقتی پول اضافهای دارید، از آن برای پرداخت هر بدهیای که موعد پرداخت آن رسیده استفاده کنید یا بهدنبال هزینهای در ترازنامهتان باشید که با بالاترین بهره را دارد و ابتدا آن را پرداخت کنید. ولی به گفتهٔ گاندرسون، راه بهتر این است که وامهایی را که دارید درنظر بگیرید، بر پرداختهای ماهانه تقسیم کنید و پول نقدتان را ابتدا به موردی اختصاص دهید که پایینترین شاخص جریان نقدی (cash flow index) را برای شما ایجاد میکند. برای این کار حتما باید از محاسبات دقیق استفاده کنید تا بهترین وام را متناسب با شرایط کسبوکارتان انتخاب کنید. مبلغ وام، شرایط بازپرداخت آن، مبلغ و اولویت بدهیهای شما به تفکیک و … از فاکتورهای تأثیر گذار در این محاسبات هستند.
۱۰. تصور اینکه برای نتایج بیشتر باید بیشتر کار کنند
گاندرسون میگوید: «اگر شما یک میلیارد در سال درآمد داشته باشید و متوجه شوید افراد دیگری که کسبوکار شما را دارند،۲ میلیارد در سال درآمد دارند، ناراحت میشوید. ولی وقتی استراتژی بهتری داشته باشید، راههای افزایش کارایی خود، بهرهوری کارکنان و مرزهای پیشرفت کسبوکار، سودآوری و درآمدتان را پیدا میکنید، بدون اینکه لازم باشد بیشتر کار کنید. فقط کافی است که با استراتژی بهتر از منابع موجود یا منابعی که در دسترستان قرار دارد، بیشترین استفاده را ببرید.
سخن آخر
اشتباهات مالی به این موارد خلاصه نمیشوند و بسته به نوع کسبوکار، صنعت و کشوری که در آن فعالیت میکنید متفاوت هستند. پس اعضای تیم اصلی کسبوکارتان را به درستی انتخاب کنید و اگر در منابع مالی و انسانی محدودیت دارید، سراغ برونسپاری و دریافت مشاوره بروید. صحبت کردن با افرادی که هریک در زمینهٔ خودشان تخصص دارند و با دیدگاه خودشان به کسبوکار شما و چالشهای آن نگاه میکنند معجزه میکند.
در همین راستا موسسه حسابداری تدبیر حساب با تکیه بر سالها تجربه و آشنایی با صنایع مختلف، آماده است تا بهترین خدمات مشاوره مالی و مالیاتی را متناسب با نیاز شما ارائه کند. همین حالا برای دریافت مشاوره وارد لینک زیر شوید و نظرات متخصصان این مؤسسه را جویا شوید.
دریافت مشاوره از تدبیر حساب
پس از راهاندازی یک کسبوکار موفق چالشهای صاحبان این کسبوکارها تازه شروع میشود و نیاز به مشاوره مالی به شدت احساس میشود. در این مرحله میلیونها سازمانی که میخواهند در عرصهٔ رقابت باقی بمانند، باید برنامهریزی بلندمدت خود را شروع کنند تا عواملی را که موجب سودآوری بیشتر عملیاتهای فعلیشان میشود، حفظ کنند.
در این مقاله گرت گاندرسون (Garrett Gunderson) رابه شما معرفی میکنیم. گرت گاندرسون کارآفرینی اهل شهر سالتلیکسیتی (Salt Lake City) است. گاندرسون چند شرکت موفق را در سن ۳۵ سالگی تأسیس کرده است و مؤلف کتاب پرفروشی بهنام «کشتن گاوهای مقدس» (Killing Sacred Cows) است. عنوان کتاب گاندرسون نشاندهندهٔ رویکردی است که او در مشاوره دادن به هزاران صاحب کسبوکار و کارآفرین درپیش گرفته است؛ صاحبان کسبوکار و کارآفرینانی که بسیاری از آنهابهویژه در بخشهای خدمات حرفهای مانند صنایع دندانپزشکی و کایروپراکتیک (chiropractic، درمان ازطریق ماساژ و جابهجا کردن ستون فقرات) فعالیت میکنند و گاندرسون سعی دارد به آنها یاد بدهد که چطور میتوانند برای نتایج نهایی آمادگی بیشتری پیدا کنند. گاندرسون در کمک به صاحبان کسبوکار برای بهینه کردن شیوههای کسب درآمد بیشتر و کشف و حذف شیوههایی که موجب میشود بهطور ناخواسته بخشهایی از پول خود را دور بریزند، نیز تخصص دارد.
گاندرسون بزرگترین اشتباهاتی را که صاحبان کسبوکارها مرتکب میشوند با ما درمیان میگذارد و به ما میگوید که بهنظر او این افراد باید چه کارهایی را انجام بدهند. بسیاری از استراتژیهای گاندرسون، خلاف انتظار و باور رایج هستند و نتایج آنها چشمگیر است، ولی او اطمینان میدهد که هیچکدام از آنها مستلزم سرمایهگذاریهای غیرعادی یا استراتژیهای مالیاتی عجیبوغریبی نیست. در ادامه اشتباهاتی را که گاندرسون بیش از همه مشاهده کرده است بیان میکنیم و پیشنهادهایی را ارائه میدهیم که همهٔ ما میتوانیم برای مدیریت بهتر امور مالی کسبوکار خود بهکار بگیریم:
۱. تمرکز بر سود ناخالص و نادیده گرفتن درآمد و سود خالص
اگر بشنوید که رقیبتان به ۱۰ میلیارد تومان درآمد رسیده است یا ۱۰ هزار نفر را استخدام کرده است، نخستین چیزی که به ذهنتان میرسد این است که بفهمید چطور میتوانید از او جلو بزنید، درست است؟ ولی کسبوکاری بسیار کوچکتر میتواند در سطح بالاتری از سودآوری عمل کند و بهطور کلی سازمان قویتری باشد. هر یک هزار تومانی که کسب میکنید و بهعنوان سود خالص و نهایی شرکت درنظر میگیرید، برای کسبوکار شما و خود شما بهعنوان صاحب آن کسبوکار، بسیار ارزشمندتر از مبالغ هنگفت بهدست آمده پیش از کسر هزینهها و مخارجتان است. آیا میتوانید فرایندها را سادهتر کنید؟ در موجودی صرفهجویی کنید؟ در مالیاتها صرفهجویی کنید؟ اینها ارزشمندترین سؤالاتی است که باید از خودتان بپرسید. ولی بیشتر صاحبان و گردانندگان کسبوکار به این سؤالها فکر نمیکنند یا دستکم با دقت و مهارت کافی به این مسائل توجه نمیکنند. حتی حاضر نمیشوند در مواقع نیاز از مشاوره مالیاتی مؤسسههای معتبر استفاده کنند. برخی از آنها هم با اینکه میبینند زمان کافی برای طراحی و پیگیری سیستم درست مالی را ندارند تن به برونسپاری خدمات حسابداری نمیدهند.
۲. تنوع بخشیدن زودتر از موعد به کسبوکار
کجا باید سودهای خود را سرمایهگذاری کنید؟ گاندرسون ایدهٔ جدیدی را پیشنهاد میدهد و میپرسد: چرا نباید این سودها را در کسبوکارتان و همچنین برای خودتان سرمایهگذاری کنید؟ گاندرسون میگوید: «روی کسبوکار خودتان متمرکز شوید و بهدنبال تنوع بخشیدن به کارتان نباشید. با حفظ پول نقد در کسبوکارتان بهعنوان صندوق پسانداز فرصتها (opportunity warchest)، فرصتهایی را برای کسبوکارتان بسازید.» گاندرسون ادامه میدهد، موجودی پول نقد اولین و بهترین سرمایهگذاری شماست، زیرا به شما امکان میدهد که انتخابهای خوبی داشته باشید. وقتی پول نقد کمی دارید، مشتریهای بد را میپذیرید. او آنها را «قاتلین زمان» مینامد. ولی رشد شما زمانی اتفاق میافتد که پول کافی دارید و آن را برای چیزهایی هزینه میکنید که نسبت به آنها شناخت دارید. گاندرسون میگوید: «من با رسانههای اجتماعی آشنایی ندارم، بنابراین سرمایهگذاری روی سهام فیسبوک برای من ایدهٔ نامناسبی است. ولی تجارت و پول را میشناسم. بهترین کار این است که روی کسبوکار خودتان سرمایهگذاری کنید و پس از آن نیز روی چیزهایی سرمایهگذاری کنید که با آنها آشنایی دارید.» گاندرسون میگوید: هیچ سرمایهگذاری بدی وجود ندارد، بلکه فقط سرمایهگذارهای بدی وجود دارند.
۳. عدم تمرکز بر معادلهٔ ارزش درست
گاندرسون ادامه میدهد، درآمدهای میلیاردی درنتیجهٔ ایجاد ارزش به وجود میآیند. بزرگترین شکلهای سرمایه در هر کسبوکار، سرمایهٔ فکری (Mental Capital، تخصص شما در تولید محصول و ارائهٔ خدمات) و سرمایهٔ ارتباطی (Relationship Capital، مخاطبان، پلتفرم، سازمان، مشتریان، خانواده و دوستان) است.
سرمایهٔ فکری + سرمایهٔ ارتباطی = سرمایهٔ مالی
وقتی این عوامل درتعادل باشند، سازمان به درخشش و موفقیت میرسد. ولی وقتی هماهنگ نباشند، تلاش برای سختتر کار کردن براساس فلسفهای نادرست، نتایج خوبی بهدنبال نخواهد داشت.ادارهٔ فعالیتهای کسبوکاری که خارج از تواناییها و امکانات شماست، مانند این است که روی تردمیل بدوید و بخواهید به دیگران برسید. گاهی نیز صاحب کسبوکار سعی میکند گزارهٔ ارزشی (value proposition) را ارائه دهد که برای شخص دیگری یا برای مجموعهٔ دیگری از مشتریها موفق بوده است، ولی برای او مناسب نیست. مانند دندانپزشکی که سعی میکند در کنار شغل اصلی خود به فروش املاک و مستغلات بپردازد یا مشاور بازاریابی که ناگهان تصمیم میگیرد از درآمدی که از خدمات بازاریابی کسب کرده، برای خرید و اجاره دادن جتهای خصوصی استفاده کند. وقتی کسبوکار نمیتواند گزارهٔ ارزش خود را با پلتفرم و مخاطبان طبیعیاش منطبق کند، کارها بهخوبی پیش نمیرود.
۴. عدم درک این حقیقت که تازهکارها بر سرمایهگذاری تکیه میکنند، ولی حرفهایها بیشتر بر پول نقد تکیه دارند
آیا تابهحال متوجه شدهاید که بزرگترین سرمایهگذاران معمولا بیشتر زمان خود را صرف کسب پول نقد میکنند، نه سرمایهگذاری؟ ولی صاحبان کسبوکار نیاز بسیار شدیدی به سرمایهگذاری روی «این و آن» حس میکنند و به اندازهٔ کافی برای حفاظت از نقدینگیشان ازطریق حفظ پول نقد کافی، تلاش نمیکنند. چه چیزی بزرگترین عامل استرس کسبوکار و شکست نهایی است؟ بهطور کلی این عامل، وجود مشکلی در ترازنامه نیست، بلکه نداشتن پول نقد عملیاتی (operational cash) کافی است.
۵. عدم سرمایهگذاری روی افراد
گاندرسون میگوید بسیاری از صاحبان کسبوکار، کارکنان بسیار ارزانی را استخدام میکنند. این تفکر اشتباهی است و آنها باید بهترینها را استخدام کنند. آنها همچنین باید روی فناوری و تخصص نیز سرمایهگذاری کنند، زیرا موجب ساده و مؤثرتر شدن فرایندها و حذف فرایندهای تکراری میشود. در این بین، شرکتهای کوچکتر به جای استخدام بعضی از تخصصها که نیازی به حضور تماموقت آنها در شرکت نیست، میتوانند نیروی متخصص و حرفهای پارهوقت استخدام کنند. حالت بهینهتر این است که بخشی از فعالیتهای شرکت را مانند خدمات مالی و خدمات مالیاتی که روتین اما حیاتی و وقتگیر هستند و نیازی به حضور مستقیم صاحبان کسبوکار ندارند، به مؤسسات حرفهای و معتبر در این زمینه بسپارند.
۶. عدم درک این مسئله که چیزی بهعنوان درآمد غیرفعال (passive income) وجود ندارد
به گفتهٔ گاندرسون، هرگز در ازای انجام ندادن هیچ کاری، چیزی بهدست نمیآید. درآمد تکرارشونده (Recurring revenue) با گذشت زمان به انجام کار کمتری نیاز دارد و بنابراین، هدف ارزشمندی است. ولی اگر در هر مرحله این درآمد را مدیریت نکنید، در نهایت کارایی نتیجه و حتی خود درآمد ازبین میرود.
۷. باور به اینکه خودشان باید کارها را انجام بدهند
کارهایی وجود دارد که شما بهتر از هر شخص دیگری انجامشان میدهید و بنابراین همچنان انجام آن کارها را خودتان برعهده میگیرید و استخدام دیگران برای انجام آن وظایف را به تعویق میاندازید یا از پرداخت هزینه برای کیفیت اجتناب میکنید و میگویید: «اگر میخواهی این کار درست انجام شود، باید خودت آن را انجام بدهی.» گاندرسون میگوید این تفکری اشتباه است که مانع از رشد کسبوکارتان (یا حتی تواناییهای خودتان) میشود.
۸. گوش دادن به مدیران مالیای که ذهنیتی «کاهشی» دارند
بدترین نصیحتی که برخی مدیران مالی به صاحبان کسبوکار میدهند این است که کمربندهایشان را محکم ببندند و هزینههایشان را کاهش دهند، درحالیکه نمیتوانند به آنها بگویند در کجا باید هزینهها را کاهش بدهند. یا گاهی آنها به شما میگویند که با گرفتن شغل دوم، جریان نقدی کسبوکارتان را افزایش دهید. گاندرسون میگوید: «اگر دندانپزشک باشید و شغل دومی داشته باشید، دیگر به شما مراجعه نخواهم کرد.» او ادامه میدهد: «این ذهنیت، کاهشی است و ذهنیتی تولیدی و مولّد نیست و اساسا اشتباه است. اگر زمانی را که برای شغل دوم صرف میشود، صرف تمرکز و توجه بیشتر روی کارتان کنید، موفق میشوید.» پس در انتخاب مدیران مالی یا مؤسسههایی که میخواهید از آنها مشاوره مالی بگیرید حسابی دقت کنید و این موضوع را از اول به صورت شفاف با آنها درمیان بگذارید. داشتن چنین ذهنیتی در درازمدت به هستهٔ اصلی کسبوکار شما صدمه میزند.
۹. عدم درک اینکه وام و بدهی میتواند خوب باشد
گاندرسون میگوید در کسبوکار، هر کاری را که برای ایجاد پول نقدِ قابل خرج کردن برای صاحب کسبوکار لازم است، انجام دهید. (البته این پول نقد باید برای افزایش درآمدهای کسبوکارتان هزینه شود، نه برای پاداشهای اضافی برای خرید خانهای برای تعطیلات و اتومبیلهای لوکس.) گاندرسون میگوید، طبق تفکر سنتی وقتی پول اضافهای دارید، از آن برای پرداخت هر بدهیای که موعد پرداخت آن رسیده استفاده کنید یا بهدنبال هزینهای در ترازنامهتان باشید که با بالاترین بهره را دارد و ابتدا آن را پرداخت کنید. ولی به گفتهٔ گاندرسون، راه بهتر این است که وامهایی را که دارید درنظر بگیرید، بر پرداختهای ماهانه تقسیم کنید و پول نقدتان را ابتدا به موردی اختصاص دهید که پایینترین شاخص جریان نقدی (cash flow index) را برای شما ایجاد میکند. برای این کار حتما باید از محاسبات دقیق استفاده کنید تا بهترین وام را متناسب با شرایط کسبوکارتان انتخاب کنید. مبلغ وام، شرایط بازپرداخت آن، مبلغ و اولویت بدهیهای شما به تفکیک و … از فاکتورهای تأثیر گذار در این محاسبات هستند.
۱۰. تصور اینکه برای نتایج بیشتر باید بیشتر کار کنند
گاندرسون میگوید: «اگر شما یک میلیارد در سال درآمد داشته باشید و متوجه شوید افراد دیگری که کسبوکار شما را دارند،۲ میلیارد در سال درآمد دارند، ناراحت میشوید. ولی وقتی استراتژی بهتری داشته باشید، راههای افزایش کارایی خود، بهرهوری کارکنان و مرزهای پیشرفت کسبوکار، سودآوری و درآمدتان را پیدا میکنید، بدون اینکه لازم باشد بیشتر کار کنید. فقط کافی است که با استراتژی بهتر از منابع موجود یا منابعی که در دسترستان قرار دارد، بیشترین استفاده را ببرید.
سخن آخر
اشتباهات مالی به این موارد خلاصه نمیشوند و بسته به نوع کسبوکار، صنعت و کشوری که در آن فعالیت میکنید متفاوت هستند. پس اعضای تیم اصلی کسبوکارتان را به درستی انتخاب کنید و اگر در منابع مالی و انسانی محدودیت دارید، سراغ برونسپاری و دریافت مشاوره بروید. صحبت کردن با افرادی که هریک در زمینهٔ خودشان تخصص دارند و با دیدگاه خودشان به کسبوکار شما و چالشهای آن نگاه میکنند معجزه میکند.
در همین راستا موسسه حسابداری تدبیر حساب با تکیه بر سالها تجربه و آشنایی با صنایع مختلف، آماده است تا بهترین خدمات مشاوره مالی و مالیاتی را متناسب با نیاز شما ارائه کند. همین حالا برای دریافت مشاوره وارد لینک زیر شوید و نظرات متخصصان این مؤسسه را جویا شوید.
دریافت مشاوره از تدبیر حساب