اختلال شخصیت سایکوپت
شاید شما هم با افرادی برخورد کرده باشید که طوری به نظر میرسند انگار هیچ احساسی به دیگران ندارند، رفتار همدلانه از خود نشان نمیدهند و وقتی دیگران را آزار میدهند، نه عذابوجدان میگیرند و نه احساس پشیمانی میکنند. این افراد را سایکوپت مینامند. شاید بتوان گفت سایکوپتها در قبال ناراحتی دیگران سنگدل، سرد و بیتفاوت هستند، با این حال تشخیص سایکوپاتی یا روان آزاری تقریبا از هر اختلال مشابه دیگری دشوارتر است. در این مقاله میخواهیم درباره سایکوپتها، نشانههای رفتاری آنها و تفاوتشان با شخصیتهای ضداجتماع صحبت کنیم و به سؤالات متداول درباره این افراد پاسخ دهیم. با ما همراه باشید.
سایکوپت کیست؟
روانشناسان اصطلاح سایکوپت (psychopath) را برای توصیف فردی بیعاطفه، بیاحساس و فاسد از نظر اخلاقی به کار میبرند. با این حال، این اصطلاح در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) وجود ندارد و فقط از نظر قانونی یا بالینی از آن استفاده میکنند. بنابراین سایکوپت (و نیز سوسیوپت) نوعی تشخیص رسمی برای افرادی با مشکلات سلامت روان نیست و توصیفات مربوط به این افراد در دسته اختلال شخصیت ضداجتماعی (ASPD) قرار میگیرند.
این نکته مهم است که سایکوپت همان ضداجتماع نیست و بسیاری از ویژگیهای آن با علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی همپوشانی دارند. این اختلال گستردهتر است و برای توصیف همه افرادی به کار میرود که مکرر قوانین و هنجارها را زیر پا میگذارند. در واقع تعداد کمی از افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی وجود دارند که سایکوپت هم باشند. درباره تفاوت این دو هم در این مقاله صحبت خواهیم کرد.
نشانههای افراد سایکوپت
افراد سایکوپت یا روان پلید نشانههای بخصوصی دارند و برای تشخیص آنها از آزمونهای مختلفی استفاده میکنند. انجام درست این آزمونها فقط از عهده متخصصان سلامت روان برمیآید و حتی آنها هم بهدشواری میتوانند این اختلال روانی را تشخیص دهند. درباره این آزمونها هم به وقت خود صحبت خواهیم کرد. فعلا بیایید با نشانههای این افراد بیشتر آشنا شویم. این نشانهها ممکن است از دوران کودکی ظاهر و بهمرور زمان بدتر شوند.
۱. جذابیت ظاهری و چربزبانی
سایکوپتها اغلب ظاهری دوستداشتنی دارند. معمولا همصحبتهای خوبی هستند و داستانهایی که تعریف میکنند آنها را زیبا جلوه میدهد. ممکن است بامزه و کاریزماتیک هم باشند.
۲. عزتنفس بزرگنماییشده
خودبرتربینی از صفات بارز سایکوپتهاست. این افراد زیادی به خودشان اطمینان دارند و بر این باورند که افرادی مهم و شایسته هستند. اغلب احساس میکنند که بر اساس قوانین خودشان زندگی میکنند و قوانین جامعه برای آنها ایجاد نشده است.
۳. نیاز به تحریک و هیجان
سایکوپتها هیجان را دوست دارند و اغلب این نیاز را با شکستن قوانین برآورده میکنند. آنها کِیف میکنند وقتی در موقعیتی قرار میگیرند که هرلحظه ممکن است گیر بیفتند و از اینکه خطایی مرتکب شوند و قسر در بروند لذت میبرند. به همین دلیل همیشه مستعد کسلشدن هستند و معمولا تحمل کارهای روزمره تکراری را ندارند.
۴. دروغگوییِ بیمارگونه
سایکوپتها دروغ میگویند که جلوی دیگران خوب به نظر برسند و از دردسر خلاص شوند. آنها برای سرپوشگذاشتن روی دروغهای قبلی خود باز هم دروغ میگویند. اگر زمانی فراموش کنند چه گفتهاند و دیگران ضدونقیضبودن حرفهایشان را به رخشان بکشند، بلافاصله و بهراحتی داستان را تغییر میدهند و برای درستکردن قضیه راهحلی پیدا میکنند.
۵. فریبکاری و مجبورکردن دیگران به انجام خواستههای خودشان
سایکوپتها با استادی تمام میتوانند افراد را وادار کنند کاری را برایشان انجام دهند. آنها بهشدت فریبکار و گمراهکننده هستند.
۶. نداشتن احساس پشیمانی یا عذابوجدان
سایکوپتها بههیچوجه به تأثیر رفتار و کردارشان بر دیگران اهمیت نمیدهند. نهتنها درباره آسیبی که به دیگران زدهاند عذابوجدان نمیگیرند، بلکه ممکن است اصرار داشته باشند که آن افراد درباره جریحهدارشدن احساساتشان اغراق میکنند. سایکوپتها درباره رنجی که به دیگران تحمیل میکنند احساس گناه نمیکنند. در واقع اغلب رفتارشان را منطقی جلوه میدهند و شروع به سرزنش کردن دیگران میکنند.
۷. عطوفت غیرواقعی
سایکوپتها احساسات زیادی نشان نمیدهند، حداقل به چیزی احساس واقعی ندارند. همیشه سرد و بیعاطفه به نظر میرسند، اما این فقط تا زمانی است که بدانند نفعی در این کار برایشان وجود ندارد. اگر این افراد بدانند نشاندادن احساسات مختلف ممکن است به آنها در رسیدن به هدفشان کمک کند، از این کار دریغ نمیکنند. مثلا جایی که لازم است کسی را بترسانند، احساس خشم از خودشان بروز میدهند و جایی که لازم است کسی را با همدلی فریب دهند، خودشان را ناراحت نشان میدهند. آنها واقعا چنین احساسی ندارند و فقط مدتی کوتاه نقشش را بازی میکنند.
۸. همدلینکردن با دیگران
سایکوپتها بهراحتی نمیتوانند درک کنند چطور دیگران ترس، غم، اندوه یا اضطراب را احساس میکنند. برای آنها این احساسات اصلا منطقی نیستند. آنها به رنج دیگران کاملا بیتفاوتاند، حتی اگر دوست نزدیک یا یکی از اعضای خانوادهشان باشد. به همین دلیل نمیتوانند با کسی همدلی کنند.
۹. سبک زندگی انگلوار
سایکوپتها ممکن است داستانهای غمانگیزی درباره اینکه چرا نمیتوانند درآمد کافی داشته باشند بگویند یا طوری وانمود کنند که انگار قربانی دیگران شدهاند. آنها با وابستگی مالی به دیگران زندگی میکنند. بهطور کلی سایکوپتها تا میتوانند مانند انگل از مردم استفاده میکنند، بدون اینکه به احساسات آنها توجهی داشته باشند.
۱۰. تسلط کم بر رفتار
سایکوپتها معمولا نمیتوانند از قوانین، هنجارها و سیاستها پیروی کنند. حتی اگر تصمیم بگیرند این کار را انجام بدهند، نمیتوانند مدتی طولانی به این تصمیم پایبند بمانند.
۱۱. رفتار جنسی نابهنجار
سایکوپتها در امور جنسی بیقیدند. این افراد به اطرافیان خود اهمیت نمیدهند، پس احتمالا به شریک زندگیشان خیانت خواهند کرد. حتی ممکن است با غریبهها رابطه جنسی پرخطر داشته باشند یا این شیوه را برای رسیدن به آنچه میخواهند به کار بگیرند. رابطه جنسی برای آنها هرچه هست، عملی احساسی یا عاشقانه نیست.
۱۲. مشکلات رفتاری زودرس
مشکلات رفتاری بیشتر سایکوپتها از همان کودکی آغاز میشود. تقلبکردن، رهاکردن مدرسه، خرابکردن اموال عمومی، مصرف موادمخدر و اقدامات خشونتآمیز همگی از رفتارهای نادرستی هستند که بهمرور زمان تشدید میشوند. شاید فکر کنید بسیاری از کودکان چنین رفتارهایی نشان میدهند؛ درست است، اما سایکوپتها خیلی شدیدتر از همسالانشان مرتکب این رفتارها میشوند.
۱۳. تکانشگری
تکانشگری یعنی انجامدادن کارها یا گرفتن تصمیمات بهشیوهای بیفکرانه که منطقی پشت آن نباشد. سایکوپتها وقتشان را صرف سنجیدن پیامد کارهایشان یا فکرکردن درباره خطرات و مزایای بالقوه انتخابهایشان نمیکنند. فقط میخواهند بهسرعت کاری را انجام دهند که آنها را راضی میکند. مثلا اگر حس کنند الان باید شغلشان را رها کنند، بدون هیچ فکری این کار را میکنند. به همین سرعت به رابطهشان پایان میدهند، به شهر جدیدی میروند و ماشین جدیدی میخرند.
۱۴. نداشتن اهداف واقعبینانه بلندمدت
هدف سایکوپت ممکن است خواهان ثروتمندشدن یا مشهورشدن باشد و این اصلا بد نیست، اما این اهداف سایکوپتها معمولا واقعبینانه نیستند و خیلی کم پیش میآید که بدانند اصلا چطور میخواهند به آن هدف برسند و فقط اصرار دارند بدون تلاشکردن و هرطور شده به هدفشان دست یابند.
۱۵. بیمسئولیتی
قول و قرار برای سایکوپتها هیچ معنایی ندارد. آنها درکی از مسئولیتپذیری ندارند. برای بازپرداخت وام یا امضای قرارداد نمیتوان به این افراد اعتماد کرد. حتی ممکن است از دادنِ خرج فرزندشان خودداری کنند، بدهی زیادی بالا بیاورند و تعهداتشان را زیر پا بگذارند.
آنها حتی مسئولیت کارهای خودشان را هم نمیپذیرند. بدون اینکه پشیمان باشند یا مسئولیت اشتباهشان را بپذیرند، خیلی راحت به دیگران آسیب میزنند. همیشه دیگران را بابت مشکلات خود مقصر میدانند و اغلب نقش قربانی را بازی میکنند. دوست دارند داستانهایی سرهم کنند درباره اینکه دیگران چطور از آنها سوءاستفاده کردهاند.
۱۶. ازدواجهای متعدد و شکست
سایکوپتها ممکن است ازدواج کنند، اما این ازدواج بهدلیل عاشقشدن نیست و حتما نفعی در آن برایشان وجود دارد. مثلا ممکن است همسری که انتخاب کردهاند درآمد زیادی داشته باشد و بتوانند راحت با آن درآمد زندگی کنند یا اینکه بتوانند بدهیهایشان را بعد از ازدواج گردن او بیندازند. به هر حال معمولا این رفتار آنها رو میشود و هر بار به طلاق میانجامد.
۱۷. ارتکاب انواع جنایتها
بسیاری از جنایتکاران فقط در یک حوزه کار خلاف انجام میدهند، مثلا ممکن است قاتلی عادی تخلفات مالی نداشته باشد، به کسی تجاوز نکند یا در پی دزدی نباشد. ولی سایکوپتها معمولا چند نوع جنایت را با هم انجام میدهند. از تخلفات رانندگی و مالی گرفته تا دزدی و قتل و اقدامات خشونتآمیز. دلیلش این است که سایکوپتها معمولا قوانین را نوعی پیشنهاد میدانند و اجباری در عمل به آنها نمیبینند.
سایکوپتها قوانین را محدودیتهایی میدانند که آنها را عقب میاندازند. همین امر موجب میشود که در هر حوزهای دست به تخلف بزنند. البته همه سایکوپتها پایشان به زندان باز نمیشود. برخی ممکن است فعالیتشان را تحت پوشش مشاغل معمولی انجام دهند یا مرتکب اعمالی غیراخلاقی شوند که جریمهاش زندان نباشد.
۱۸. لغو آزادی مشروط
لغوشدن آزادی مشروط در بین بیشتر سایکوپتهایی که به زندان محکوم میشوند رایج است. دلیلش این است که این افراد به قوانین آزادی مشروط پایبند نیستند و ممکن است فکر کنند دیگر گرفتار نخواهند شد. به همین دلیل مجددا قانونشکنی میکنند. معمولا هم توجیهی برای رفتار خود مییابند یا گیرافتادنشان را گردن دیگران میاندازند.
آزمونهای تشخیص سایکوپاتی
در دهه ۱۹۷۰، پژوهشگری کانادایی بهنام رابرت هیر (Robert Hare) چکلیستی ۲۰ مادهای را طراحی کرد که با استفاده از آن میتوان این اختلال را تشخیص داد. البته همانطور که گفتیم، ارزیابی نتایج این آزمونها کار متخصص سلامت روان است. چکلیست هیر سایکوپاتیک (HPC) ویژگیهایی را بررسی میکند که در بالا معرفی کردیم. به هر ویژگی امتیازی از صفر تا ۲ تعلق میگیرد.
- ۰ یعنی آن نشانه در فرد دیده نمیشود؛
- ۱ یعنی آن نشانه کمی مشاهده میشود؛
- ۲ یعنی آن نشانه کاملا در فرد وجود دارد.
امتیاز ۳۰ و بالاتر بهمعنای سایکوپاتی بالینی است. تد باندی، قاتل زنجیرهای معروف، در این آزمون امتیاز ۳۹ را کسب کرده بود.
امروزه پزشکان و رواندرمانگران از چکلیست اصلاحشده (PCL-R) و پرسشنامه شخصیتی سایکوپاتیک (PPI) برای ارزیابی رفتارهای ضداجتماعی، این اختلال را تشخیص میدهند. البته آزمونهای دیگری هم هست، اما این ۲ از همه دقیقترند.
۱. چکلیست اصلاحشده سایکوپاتی
این همان فهرست ۲۰موردی هیر است که اصلاحش کردهاند و از آن برای ارزیابی ویژگیها یا رفتارهای خاصی استفاده میکنند که فرد دارد و ممکن است نشاندهنده سایکوپتبودن او باشند. میتوان با مصاحبه یا بررسی سوابق موجود مانند گزارش پلیس یا اطلاعات پزشکی این آزمون را تکمیل کرد. این فهرست به درمانگر کمک میکند احتمال تکرار جرم را پیشبینی کند و تشخیص بدهد بازپروری برای فرد مؤثر است یا خیر.
۲. پرسشنامه شخصیتی سایکوپاتیک
این پرسشنامه آزمونی جایگزین است که در سال ۱۹۹۶ ارائه شد. ممکن است هنوز از آن برای مجرمان زندانی استفاده کنند، اما بیشتر برای بررسی گروههای خاصی مانند دانشجویان کاربرد دارد.
تفاوت سایکوپاتی، سوسیوپاتی و اختلال شخصیت ضداجتماعی
همانطور که گفتیم، متخصصان سلامت روان رسما کسی را در دسته سایکوپت (روانآزار) یا سوسیوپت (جامعهستیز) قرار نمیدهند. آنها بهجای این ۲ اصطلاح، از اصطلاح «اختلال شخصیت ضداجتماعی» استفاده میکنند. افرادی که شخصیت ضداجتماعی دارند، ترکیبی از ویژگیهای متمایز را نشان میدهند و همین باعث میشود رفتارشان ماهیت و شدت متفاوتی داشته باشد. به همین دلیل انتخاب اصطلاحی که کاملا توصیفکننده این افراد باشد پیچیده است.
تفاوت سایکوپت و شخصیت ضداجتماعی چیست؟
اختلال شخصیت ضداجتماعی با سایکوپاتی همپوشانی دارد، اما این دو یکسان نیستند. معیارهای اختلال شخصیت ضداجتماعی عمدتا بر رفتارهای ضداجتماعی تمرکز دارد. ممکن است فردی همه این معیارها را داشته باشد بدون اینکه نشانهای از ویژگیهای سایکوپاتی در او دیده شود. بنابراین همه افراد ضداجتماع لزوما سایکوپت نیستند. متخصصان میگویند سایکوپتها فقط کسری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی را تشکیل میدهند.
تفاوت سایکوپت با سوسیوپت چیست؟
گاهی این دو اصطلاح را بهجای هم به کار میبرند، اما تفاوتهایی با هم دارند. سوسیوپت (Sociopath) به کسی میگویند که گرایشهای ضداجتماعی دارد، اما این گرایشها را میتوان به عوامل اجتماعی یا محیطی نسبت داد. در حالی که گرایشهای ضداجتماعی سایکوپت ظاهرا ذاتی هستند و از درون او سرچشمه میگیرند. با این حال در شکلدادن هر فرد با هرنوع ویژگی ضداجتماعی، بهاحتمال زیاد هم علل ژنتیکی و هم عوامل غیرژنتیکی نقش دارند:
۱. سایکوپتها وجدان ندارند. مثلا اگر سایکوپتی به شما دروغ بگوید و طلایتان را بدزدد، از نظر اخلاقی حتی ذرهای تردید نمیکند. این در حالی است که اگر سوسیوپت همین کار را انجام بدهد، ممکن است کمی حس پشیمانی داشته باشد. در واقع سوسیوپت اغلب وجدان دارد، اما ضعیف است. او از اینکه طلای شما را دزدیده است احساس پشیمانی میکند، اما این حس آنقدر قوی نیست که مانع رفتارش شود.
۲. سایکوپتها با دیگران همدلی ندارند. ممکن است به دیگران نگاه کنند و رفتار آنها را بدون اینکه درکی از آن داشته باشند تقلید کنند. معمولا هم به این دلیل وانمود میکنند ناراحتاند که روی رفتارهای خونسردانه یا حتی مجرمانه خود سرپوش بگذارند. سوسیوپتها ممکن است کمی با دیگران همدلی داشته باشند.
۳. سایکوپت بازیگر ماهری است. او دیگران را مانند اشیایی میبیند که میتواند بهنفع خودش از آنها استفاده کند. اما سوسیوپتها کمتر بازی میکنند؛ آنها بهوضوح میگویند که به هیچکس جز خودشان علاقه ندارند. آنها اغلب دیگران را سرزنش میکنند و برای رفتارشان بهانهای دارند.
۴. سوسیوپتها بهاصطلاح «کلهخر» هستند. آنها بدون اینکه فکر کنند اعمالشان چه تأثیری بر زندگی دیگران دارد، کار خودشان را میکنند. در حالی که سایکوپتها «بیعاطفه» هستند و حسابگرانه عمل میکنند. آنها دقیق برنامهریزی میکنند و از پرخاشگری برنامهریزیشده برای رسیدن به آنچه میخواهند استفاده میکنند.
سایکوپاتی و خشونت
در بسیاری از فیلمها و برنامههای تلویزیونی سایکوپتها (و نیز سوسیوپتها) را معمولا افرادی شرور نشان میدهند که بیگناهان را میکشند یا شکنجه میکنند، در حالی که سایکوپاتی خیلی پیچیدهتر است. در زندگی واقعی، همه سایکوپتها لزوما خشن نیستند. برخی از آنها حتی رهبرانی موفق به شمار میروند و ممکن است از نظر برخی ویژگیهای خاص مانند وظیفهشناسی، رتبهای بالاتر از افراد عادی داشته باشند. چیزی که احتمالا به آنها کمک میکند انگیزههای ضداجتماعی خود را بهتر از سایکوپتهایی که جرایم سنگین انجام میدهند مهار کنند.
بیشتر سایکوپتها ترجیح میدهند از فریبکاری و رفتار بیپروایانه برای رسیدن به چیزی که میخواهند استفاده کنند. آنها در نردبانساختن از دیگران مهارت دارند و حتی اگر شده به آنها صدمه بزنند، پلههای ترقی را طی میکنند.
در بدترین حالت، سایکوپتها میتوانند قاتلهایی سرد و حسابگر باشند. در واقع دانشمندان نوعی ارتباط آماری بین امتیازهایی که سایکوپتها در آزمون کسب میکنند و رفتار خشونتآمیز و انواع جنایتها یافتهاند. این بدان معناست که سایکوپت بهدلیل تکانشگری زیاد، تمایل به سرزنشنکردن خود و سایر ویژگیهای ضداجتماعی بیشتر از دیگران مستعد این هستند که از مرزهای اخلاقی عبور کنند و دست به اقداماتی مانند تهدید و ارعاب، قتل یا آسیبرساندن به افراد بزنند.
به هر حال ارتباط بین سایکوپاتی و خشونت از هر فرد به فرد دیگر متفاوت است. همه سایکوپتها قاتل یا جنایتکار نیستند و از آن سو، افرادی هستند که سایکوپت نیستند و ممکن است رفتار خشونتآمیز داشته باشند.
علل ایجاد سایکوپاتی
برخی تحقیقات نشان میدهند این اختلال اغلب از مشکلات مربوط به دلبستگی والدین به کودک سرچشمه میگیرد. در واقع تصور بر این است که محرومیت عاطفی، طردشدن از والدین و کمبود یا فقدان محبت باعث میشود کودک در معرض خطر تبدیلشدن به سایکوپت قرار بگیرد.
محققان بر این باورند که بدرفتاری، سوءاستفاده، دلبستگیهای ناایمن و جدایی مکرر از والدین در دوران کودکی میتواند باعث بهوجودآمدن صفات سایکوپاتی در فرد شود. با این حال برخی دیگر از پژوهشگران میگویند این موضوع ممکن است برعکس باشد، یعنی رفتارهای نادرست جدی و کنترلنشده کودک باعث شود که والدین به او بیمهری کنند و کودک با مشکلات دلبستگی مواجه شود.
هرچند ویژگیهای سایکوپاتی به میزان چشمگیری تحتتأثیر ژنتیک هستند، تحقیقات نشان دادهاند که عوامل غیرژنتیکی هم در ایجاد این ویژگیها نقش دارند، عواملی مانند:
- تغییرات عصبی؛
- فرزندپروری نامطلوب
- خطراتی که مادر در دوران بارداری با آنها روبهرو بوده است.
دانشمندان حتی نشانههایی از عملکرد غیرعادی نواحی خاصی از مغز از جمله آمیگدال را در افرادی با ویژگیهای سایکوپاتی مشاهده کردهاند.
تفاوت مغز افراد سایکوپت با افراد عادی
تحقیقات اخیر نشان میدهند که مغز سایکوپتها شبیه مغز افراد دیگر نیست. شاید بهدلیل همین تفاوت فیزیکی باشد که این افراد نمیتوانند بهراحتی ناراحتی دیگران را درک کنند.
این تفاوت در مغز حتی عملکرد عادی بدن این افراد را تغییر میدهد. مثلا بسیاری از افراد وقتی در فیلمی خون یا خشونت میبینند، ضربان قلبشان تندتر میشود، سریعتر نفس میکشند و کف دستشان عرق میکند.
سایکوپت در این شرایط کاملا برعکس عمل میکند، یعنی دقیقا با دیدن چنین صحنههایی آرامتر میشود. همین باعث میشود سایکوپت نترس باشد و رفتارهای پرخطر واهمهای در دل او ایجاد نکنند. او از عواقب کارهایش نمیترسد.
پرسشهای مهمی که شاید درباره سایکوپتها به ذهنتان برسد
۱. چند درصد از مردم سایکوپت هستند؟
در هر فرهنگ و هر قومیتی میتوان سایکوپت پیدا کرد. برآوردهای انجامشده حاکی از آن است که تقریبا ۱درصد از کل مردان جهان و ۰٫۳ تا ۰٫۷درصد از زنان را میتوان در دسته سایکوپتها طبقهبندی کرد. البته افراد زیادی ممکن است برخی از صفات مرتبط با سایکوپاتی را نشان دهند، اما دلیل نمیشود که همه آنها سایکوپت باشند.
اگر در اطرافیانتان فردی با خصوصیات مشابه میبینید، لزومی ندارد به او شک کنید. صرفا به این دلیل که فردی بدجنس یا خودخواه است، دچار این اختلال نیست.
۲. سایکوپاتی از چه زمانی آغاز میشود؟
بسیاری از افراد سایکوپت ممکن است از همان اوایل کودکی (قبل از ۱۰سالگی) نشانههای مرتبط با سایکوپاتی مثل بیعاطفگی را از داشته باشند و احتمال دارد این اختلال را بهجای اختلال سلوک (conduct disorder) تشخیص دهند، اختلالی که در آن کودک بر اساس الگوی رفتاری تکرارشوندهای مدام حقوق دیگران را نقض میکند و رفتارها و هنجارهای اجتماعی را نادیده میگیرد. البته این بدان معنا نیست که اگر کودکی ویژگیهای سایکوپاتی از خود نشان دهد، لزوما در بزرگسالی سایکوپت تبدیل شود.
۳. آیا سایکوپتها درمانشدنی هستند؟
بحثهای زیادی هست که سایکوپتها درمانشدنی هستند یا نه. برخی از محققان میگویند درمان کمکی نمیکند. برخی دیگر میگویند درمانهای تخصصی میتواند رفتارهای خاصی مانند خشونت را کاهش دهد. پژوهشی در سال ۲۰۱۸ نشان داد بسیاری از مطالعات درباره اثربخشی درمان فقط جمعیتهای خاصی مانند مجرمان جنسی را بررسی کردهاند. بنابراین درمانهایی که برای این گروه به کار رفته است شاید برای دیگران مؤثر نباشد.
بهطور کلی سایکوپتهای بزرگسال تا حد زیادی در برابر درمان مقاوم هستند. برنامههایی برای درمان جوانان بیاحساس و بیعاطفه وجود دارد به این امید که از تبدیلشدن آنها به سایکوپت در بزرگسالی جلوگیری شود.
امتیاز بالا در برخی از ویژگیهای ذکرشده در فهرست مثل بیعاطفگی، میتواند مانعی جدی برای درمان موفقیتآمیز این اختلال باشد. با این حال برخی شواهد نشان میدهند که این ویژگیها و رفتارهای ضداجتماعی مرتبط با آن ممکن است در طول عمر از بین بروند، اما میزان تغییر این ویژگیها با درمان کاملا مشخص نیست.
در برخی موارد ممکن است درمان شناختیرفتاری تأثیر داشته باشد، اما تحقیقات بیشتری برای شناسایی راهبردهای بازسازی شناختی و نحوه استفاده از آنها برای گروههای خاصی از سایکوپتها نیاز است.
۴. آیا بیش از یک نوع سایکوپت وجود دارد؟
در سال ۱۹۴۱، روانپزشکی بهنام بنجامین کارپمن این نظریه را ارائه کرد که ۲ نوع رفتار مجرمانه وجود دارد، نوع اولیه که از نظر ذاتی مستعد چنین رفتاری است و وجدان ندارد و نوع ثانویه که بهدلیل تجربههای آسیبزا در زندگیاش خشن و تکانشگر شده است.
ظاهرا در سایکوپاتی ثانویه اضطراب و بیثباتی هیجانی بیشتری مشاهده میشود و بیشتر با عوامل محیطی مانند بدرفتاری زودرس مرتبط است. با این حال سایکوپتها تفاوتهای خلقی چشمگیری از خود نشان میدهند و بعید است بتوان گفت هرکدام از انواع آن صرفا بهدلیل ژنتیک یا عوامل محیطی از جمله بدرفتاری والدین ایجاد شده است. بهطور کلی هنوز هیچ توافقی بر سر این تعاریف وجود ندارد.
۵. آیا مرد سایکوپت با زن سایکوپت تفاوت دارد؟
مردان بیشتر از زنان معیارهای بالینی سایکوپاتی را نشان میدهند. در ضمن به نظر میرسد که زنان سایکوپت از برخی جهات متفاوت هستند، مثلا تحقیقات نشان میدهند که زنان کمتر از مردان مرتکب خشونت فیزیکی میشوند و در عوض اضطراب بیشتری دارند.
۶. چه تعداد از سایکوپتها قاتل هستند؟
مشخص نیست چه تعداد از سایکوپتها اعمال خشونتآمیز شدید انجام میدهند. بر اساس بررسی قاتلان محکومشده، بیش از یکچهارم سایکوپتها مرتکب قتل میشوند. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد احتمال اینکه مجرم سایکوپت دوباره مرتکب جرم شود بسیار زیاد است.
۷. آیا همه قاتلان زنجیرهای سایکوپت بودهاند؟
لزوما نه. اگرچه بسیاری از قاتلان زنجیرهای ویژگیهای سایکوپتها را از خود نشان میدهند و با قربانیان خود نه همدلی دارند و نه از جنایات خود پشیمانی میشوند، لزوما اینطور نیست که همه آنها سایکوپت بوده باشند. همه سایکوپتها هم مجرم و جنایتکار نیستند؛ جیمز فالون عصبشناس مشهور یکی از این نمونههاست.
۸. آیا سایکوپتها میترسند؟
گفتیم سایکوپتها از پیامدهای کارشان واهمه ندارند و بهطور کلی از چیزی نمیترسند. با این حال تحقیقات نشان میدهند سایکوپتها نوعی ترس خاموش درباره تهدیدات مختلف دارند که باعث میشود بیشتر درگیر رفتارهای مخاطرهآمیز شوند. نداشتن ترس یکی از صفاتی است که در آزمون سایکوپاتی دوم که پیشتر معرفی کردیم ارزیابی میشود.
۹. آیا ازدواج با سایکوپت ایمن است؟
بسیاری از سایکوپتها ظاهری عادی دارند. به همین دلیل افرادی که بدون شناخت با آنها ازدواج میکنند بهمرور زمان متوجه رفتارهای آنها میشوند. همانطور که گفتیم، سایکوپتها ازدواجهای کوتاهمدتی دارند که به طلاق میانجامند.
ازدواج با سایکوپت بهامید درمانشدن آنها کار عاقلانهای به نظر نمیرسد. بیشتر سایکوپتها نمیخواهند تغییر کنند، زیرا نیازی به تغییر نمیبینند. آنها بر این باورند که دیگران اشتباه میکنند و کارهای خودشان منطقی است. چون نمیتوانند احساس دیگران را درک کنند، بهراحتی آسیبهای جدی به سلامت روان آنها وارد میکنند. به هر حال، زندگی با فردی بیاحساس و بیعاطفه سخت است.
۱۰. چگونه بفهمم که یک سایکوپت هستم؟
برخی از افراد به این دلیل که از سنین جوانی فاقد پاسخهای همدلانه و عاطفی مناسب بودهاند، گمان میکنند به این اختلال مبتلا هستند. تنها راه مطمئنشدن این است که با متخصص سلامت روان مشورت کنید و آزمونهای لازم را انجام دهید. اگر برخی از صفات سایکوپتها را در خودتان میبینید دلیل نمیشود که حتما سایکوپت باشید.
۱۱. آیا افراد با اختلال سایکوپت زاده میشوند یا طوری پرورش مییابند که به آن مبتلا میشوند؟
مفهومسازی اختلال سایکوپت که نوعی از اختلال شخصیت ضداجتماعی است از نظر عمومی، عدالت کیفری و روانپزشکی بسیار پیچیده است. برای اینکه بتوانیم این اختلال را نوعی بیماری روانی بدانیم، باید مقصربودن فرد بابت اعمال آسیبزایش را از نظر اخلاقی برونیسازی کنیم.
آیا فرد مبتلا به اختلال سایکوپت واقعا میتواند بابت اعمالش پاسخگو باشد یا باید برای رفتارهای خارجازکنترلش با شفقت با او رفتار کرد؟ میدانیم عوامل متعددی در ایجاد این اختلال نقش دارند که معمولا ترکیبی فردی از استعداد ژنتیکی با رویدادهای زندگی و سبک تربیتی هستند.
آیا برخی از افراد مبتلا به این اختلال محکوم به تبهکاری هستند زیرا اینطور زاده شدهاند؟ یا تا حدی در آسیبهایی که وارد میآورند مقصر هستند و آزادی اراده دارند؟ شدت علائم باید چقدر باشد که فرد را صرفا آدمی نادان و بیفکر بدانیم؟
به نظر میرسد سایکوپاتی شدیدترین علائم را در بین همه زیرگروههای اختلال شخصیت ضداجتماعی دارد. بنابراین ممکن است ترکیبی از عوامل ژنتیکی و زندگی اجتماعیمحیطی باعث ایجاد ویژگیهای سایکوپاتیک در فرد شوند. برخی مانند جیمز فالونِ عصبشناس، ممکن است همه عوامل خطر برای تبدیلشدن به سایکوپت را داشته باشند، اما همچنان بهعنوان فردی تابع قانون و با عملکرد اجتماعی خوب رشد کنند.
از سوی دیگر ممکن است افرادی باشند که در خانوادهای عالی بدون آسیبهای جدی بزرگ شده باشند و همچنان رفتارهای ضداجتماعی از خود نشان دهند که نمونهاش را در مینیسریالی درباره آنا دلوی (Anna Delvey) به تصویر کشیدهاند.
با توجه به این شواهد، میتوان گفت برخی افراد سایکوپت زاده میشوند و برخی دیگر بهدلیل عوامل بیرونی در طول زمان به آن مبتلا میشوند.
سایکوپت های معروف
برخی از سایکوپتهای معروف عبارتاند از:
- تد باندی: مخوفترین قاتل تاریخ. احتمالا بالاترین امتیاز را در تست سایکوپاتی دارد.
- چارلز منسون: تبهکار آمریکایی.
- ریچارد رامیرز: قاتل زنجیرهای آمریکایی.
- ولاد ایمپالر: امپراتور خونخوار رومانی.
- الیزابت باتوری: کنتس مجارستانی و یکی از خبیثترین زنان جنایتکار تاریخ.
- جیمز فالون: عصبشناس مشهور که یکی از سایکوپتهای خوب و قانونمند است.
کلام آخر
مسائل و بحثهایی که درباره رفتارهای انسانی و اختلالاتی مانند سایکوپاتی وجود دارند همیشه پیچیده بودهاند. ترکیبهای مختلف رفتارها و عملکردهای افراد سایکوپت آنقدر متنوعاند که بهسختی میتوان درباره سایکوپتبودن یا نبودن این افراد تصمیم گرفت. با این حال اگر دوست، رئیس، همسر یا خویشاوندتان سایکوپت به نظر میرسد، مراقب باشید. ممکن است اشتباه کرده باشید، اما اگر مرزهای سالم را تعیین نکنید، رفتار آنها میتواند آسیبهای جدی به سلامت روانی شما وارد کند. بسیار مهم است که تشخیص دهید آنها چه زمانی دارند از شما سوءاستفاده میکنند. اگر باعث ناراحتی شما میشوند از رواندرمانگر کمک بگیرید. آنها میتوانند به شما کمک کنند از خودتان مراقبت کنید.
منبع:چطور