اجتماعی

مهمترین عوامل موثر بر محیط زیست

اگر در تعریف محیط زیست این مطلب را قبول داشته باشیم که محیط زیست دانشی است که به مطالعه روابط انسان با محیط اطرافش می پردازد؛ براین اساس محیط زیست را باید به سه بخش تقسیم کنیم. بعبارت دیگر محیط زیست خود از سه محیط جداگانه ولی مرتبط با همدیگر پدید آمده است. و تعاملات بین هر یک از این سه محیط با یکدیگر و نیز ارتباطات و تعاملات انسان در محیط های یاد شده بین خود انسانها و بین انسان و محیط های نامبرده در مجموع محیط زیست را بوجود می آورد.

بنابراین اولین مفهوم محیط زیست از علوم طبیعی ناشی شده، منابع طبیعی را در برگرفته و محیط طبیعی را بوجود می آورد. دومین مفهوم محیط زیست از علوم انجنیری نشأت گرفته، ساختمان و ساخته های دست بشر را شامل بوده و محیط مصنوعی یا انسان ساخت را بوجود می آورد. سومین مفهوم محیط زیست از علوم اجتماعی بوجود می آید، تمام انسانهایی که در کنار و ماحول ما وجود دارند و با ما طور مستقیم یا غیر مستقیم در ارتباط هستند مدّ نظر بوده و از اثر همین روابط محیط اجتماعی بوجود می آید.

محیط اجتماعی از فامیلها شروع شده و همسایه ها، همکاران، رهگذران، پیشه وران و امثال اینها را در جوامع  شهری و دهاتی دربر می گیرد. و وسعت آن تا ملّت و دولت پیش می‌رود. هنگامی که روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی فرهنگی میان دو یا چند مملکت مورد توجه باشد، مفهوم محیط اجتماعی فراتر از سرحدّات سیاسی را شامل می گردد. و به همین خاطر می گویند، مسئله محیط زیست فراگیر و جهانی است.

در ممالک درحال انکشاف و همچنین انکشاف نیافته و جهان سوم بیشتر مشکلات محیط زیست‌شان ناشی از محیط اجتماعی می باشد.

 فرض مثال بدلیل احتیاج به مواد سوخت، در افغانستان به قطع درختان جنگل و بوته های چراگاهها اقدام می شود که محیط زیست ما را در برابر فرسایش خاک و انتقال تپه های ریگی محافظت  می کنند. و یا بدلیل رسیدگی نکردن به مشکلات مردم دهات، دهاقین و مالداران به شهرها مهاجرت کرده و همزمان با رشد شهرنشینی و افزایش نفوس در شهر، باعث افزایش مصرف گرایی و در نتیجه افزایش انواع آلودگی محیط زیست از قبیل آلودگی هوا، آلودگی آب، آلودگی صوتی، آلودگی خاک و در نتیجه تخریب و فرسایش خاک گردیده است. که نتیجه آن کاهش تولیدات زراعتی، فقر، بیکاری، بیماری و نابودی منابع طبیعی خواهد بود.محیط مصنوعی یا انسان ساخت همه تعاملاتی را که بین انسان و ساختمانهای اطرافش وجود دارد، بررسی می کند. البته ساختمان به مفهوم عام که از یک شهر چندین میلیونی تا یک آسمان خراش صدمنزله و از یک مسجد تا سرکهای فرعی قریه جات همه را دربر می‌گیرد. محیط مصنوعی را بخاطر اینکه زائیده‌ی تفکّر و تعقّل بشر می‌باشد، گاهی محیط فرهنگی هم می‌گویند. بر اساس همین عامل است که می‌توان به طرز فکر، سطح فرهنگ، کیفیت دانش و اخلاق و ارزشهای رایج در یک اجتماع پی ببریم. به عبارت دیگر با ملاحظه‌ی تمیز یا کثیف بودن یک شهر به علاقه‌مندی اهالی آن به پاکیزه‌گی، سلامتی، و حفظ الصحّه‌ی فردی و محیطی و یا بی توجهی نسبت به موضوع میتوان پی‌برد.  بر این اساس زباله های کنار سرک، آلودگی آب و هوا، تمیز یا کثیف بودن جویبارهای روان، پاکی و ناپاکی کوچه‌ها، جاری بودن مبرز و بدرفت های انسانی در معابر نشستن مردم برای قضای حاجت در کنار دیوارها و گوشه و کنار شهر، و امثال آن همگی از عناصر تشکیل دهنده‌ی محیط زیست مصنوعی و ارزشهای پذیرفته شده‌ی فرهنگی متأثر از محیط اجتماعی محیط زیست هستند.

در ممالک درحال انکشاف و همچنین انکشاف نیافته و جهان سوم بیشتر مشکلات محیط زیست‌شان ناشی از محیط اجتماعی می‌باشد

امّا محیط طبیعی به آن قسمت از محیط زیست اطلاق می شود که دربر گیرنده‌ی بخشی از فضای سطح کره زمین است و به دست انسان ساخته نشده است. مثل کوه، جلگه، حیات وحش، آب، معادن و در مجموع منابع طبیعی. در این مفهوم از محیط زیست با جوامع انسانی از دیدگاه اکولوجیکی برخورد می شود. یعنی مجموعه ای از پدیده های طبیعی و تعادل بین موجودات حیّه و غیر حیّه ی موجود در طبیعت که حیات یک کتله ی بیولوجیکی را مقیّد می سازد. و این یعنی همان محیط طبیعی ماحول بشر، که ارتباط متقابل و همبستگی مداوم  بین انسان و منابع طبیعی برای پیش بردن پروسه حیات را دربر می گیرد.

 

پیش بردن پروسه حیات ذریعه‌ی انسان در محیطهای مختلف اکولوجیکی صورت می‌گیرد. که در مجموع شامل اکوسیستم خشکه یا برّی می‌باشد. اکوسیستم خشکه در درون خود اکوسیستمهای کوچکتری دارد که جنگل، کوهستان، سواحل، دشت، جلگه و امثال آن بارز ترین‌شان هستند. بعبارت دیگر شهر یا روستا که محل زندگی و محیط زیست اصلی انسان است در یکی از این اکوسیستمها قرار دارد. در واقع این محیط زیست طبیعی است که بستر و گهواره‌ی محیطهای مصنوعی و اجتماعی محیط زیست را مهیّا می سازد. از طرف دیگر تعاملات داخل محیط های مصنوعی و اجتماعی و ارتباط آن با محیط طبیعی در تعاملات طبیعی بین عناصر طبیعت، سکتگی ایجاد نموده و به تخریب منابع طبیعی و محیط زیست می انجامد.

عوامل انسانی تخریب و آلودگی محیط زیست متفاوت و متنوع است. ولی با همه گوناگونی اش از یک عامل اصلی و اساسی بیولوجیکی یعنی تولید مثل سرچشمه می گیرد. که نتیجه‌ی آن رشد و افزایش نفوس بوده و همین تولید مثل سبب بوجود آمدن عوامل مهم تخریب و آلودگی محیط زیست می‌شود. چهارعامل مهم تخریب محیط زیست عبارتند از: «افزایش دما، افزایش جمعیت، تخریب جنگل، مصرف انرژی»(لواسانی، احمد، ۱۳۷۲، ۱۱)


رشد نفوس بر آمادگی منابع و کیفیت محیط زیست در پدید آمدن فقر نقش دارد. نفوس بیشتر به معنی تقاضای بیشتر برای مواد غذایی، منازل رهایشی، خدمات صحّی، خاکهای زراعتی و زمینهای شهری بیشتر است. تقاضا برای زمینهای زراعتی و یا شهری و امثال آن به مفهوم کاهش جنگلات، علفچر و سایر منابع طبیعی است. که هر یک به نوبه خود سبب آلودگی بیشتر صوتی، آلودگی آب، آلودگی خاک و آلودگی هوا از طریق تولید بیشتر دود، زباله، فاضلاب و کثافات دیگر می‌گردد. و نتیجه‌ی نهایی این همه آلودگی ها پیداش انواع بیماریها، پدیده‌ی فقر، گرسنگی و بیکاری و بالاخره وابستگی کشور به کمک و امداد سایر ممالک خواهد بود. چیزی که بدبختانه امروز کشور زراعتی افغانستان دست به گریبان آن شده است.

هنگامی که بشر به دلایل مختلف از جمله شهرسازی، یکی از منابع طبیعی را از بین ببرد، در زنجیره‌ی غذایی و چرخه‌ی بیولوجیکی حیات، یک خلأ و سکتگی ایجاد می‌نماید. که همین خلأ و سکتگی اگر به زودترین فرصت جبران نشود، تخریب و نابودی منابع طبیعی و به تعقیب آن تخریب و آلودگی محیط زیست را بدنبال خواهد داشت. بعنوان نمونه اگر در یک نقطه از کشور( در یکی از اکوسیستمها)، به قصد تجارت یا به لحاظ امنیتی و یا تفریح و شکار یکی از انواع حیوانات، مثلاً روباه  را طور وسیع و گسترده شکار نمایند؛ تبعاً بعد از مدّتی نسل آن منقرض می‌شود. همین روباه در زنجیره ی غذایی بیولوجیکی و چرخه‌ی حیاتی اکولوجیکی جزو گروه شکارچیان بوده و در رده‌ی حیوانات گوشتخوار طبقه بندی شده است. که بیشتر از حیوانات جونده و کوچکتر از خودش تغذیه می‌کند. جوندگان نیز در ردیف حیوانات علفخوار قرار دارند و شامل تعداد زیادی از گونه ها نظیر انواع موشها، موش خرماها، خرگوشها، سنجابها، دلّه خفک و امثال آنها می باشد.

نتیجه‌ی نهایی این همه آلودگی ها پیداش انواع بیماریها، پدیده‌ی فقر، گرسنگی و بیکاری و بالاخره وابستگی کشور به کمک و امداد سایر ممالک خواهد بود

هنگامی که دشمنان این جوندگان یعنی روباه، پیشوپلنگ، مرغان شکاری و امثال آنها ذریعه‌ی انسان یا حتّی عوامل طبیعی و بیولوجیکی یعنی امراض و غیره از بین برود، طبعاً تعداد نفوس جوندگان زیاد می‌شود. با ازدیاد روز افزون تعداد جوندگان علفخوار، آنان از لحاظ منابع غذایی با مشکل مواجه خواهند شد. یعنی اگر در سابق بر اساس سلیقه فقط یک نوع از علفها یا فقط یک بخش از علفها را می‌خورد، امروز بدلیل کمبود مواد غذایی انواعی از علفها و یا بخشهایی دیگر غیر از برگ نباتات را مجبورند که تغذیه نمایند. یعنی در هنگام قحطی و کمبود مواد غذایی به شاخه، ساقه، حتّی به پوست و ریشه نباتات هم متوسل شده تا ذریعه‌ی خوردن آن به پروسه حیات خویش ادامه دهند. از همین جاست که اندک اندک با خشک شدن و نابودی پوشش نباتی در منطقه روبرو خواهیم شد.

 

طبعاً از این حادثه نه تنها خود جوندگان بلکه تمام حیوانات علفخوار خورد و بزرگ و حتّی پرندگان و حشرات نیز متضرر می شوند. چرا که مواد غذایی برای آنها نیز کم می شود. به ناچار یا از گرسنگی تلف می‌شوند و یا هم به مهاجرت و کوچ دسته جمعی به دیگر مناطق اقدام می‌کنند. که به تعقیب آنها حیوانات شکارچی و گوشتخوار نیز بر اثر نابودی و مهاجرت منابع غذائی شان متأثر و متضرر می شوند.

همین مهاجرت گروهی به سایر نقاط باز سبب بروز مسائل و مشکلاتی در مناطق سر راه و نهایتاً منطقه ی مقصود می گردد. که حمله و هجوم دسته جمعی موشها، ملخ ها، مورچه ها و انواع حشرات و امثال آن به باغها، مزراع و کشتزارها یکی از تبعات منفی آن است. حال آنکه رسیدن این سیل عظیم از تازه واردین مهاجر، به منظقه ی جدید چنانچه اضافه تر از ذخایر غذایی باشد، آنجا راهم بعد از مدّتی تبدیل به منطقه ای خشک و لم یزرع و فاقد پوشش نباتی ساخته و آثار حیات را در آنجا نیز از بین برده و بدین ترتیب با نابودی منابع طبیعی تخریب محیط زیست هم اتفاق می افتد. البته کار به همین جا ختم نمی شود. زیرا بعد از خشکیدن و از بین رفتن جنگلات و نابودی پوشش نباتی، سطح زمین، عریان شده و خاک بدون سپر و محافظ باقی می ماند.

در صورت فقدان پوشش گیاهی و به تبع آن نبود باکتریها و قارچهای وابسته به نباتات، خاکِ عریان، سست و متلاشی شده و ذریعه جریانات آب و باد به راحتی فرسایش یافته و از دست میرود

«خاک خود اکوسیستم کامل است. یک هکتار خاک حاصلخیز در منطقه معتدله، حاوی ۳۰۰میلیون موجودات همانند بی مهرگان، حشرات، ذرّات ریز، کرمها و موجودات ذرّه بینی است.»(معتمد، دکتر احمد، ۱۳۸۲، ۲)  پوشش نباتی و خصوصاً جنگلات نه تنها برای موجودات زنده ی میکروسکوپی و ماکروسکوپی بلکه برای پدیده های غیر زنده  مخصوصاً خاک نیز مفید است. بطوری که بعنوان یک پوشش محافظ و عامل نگهدارنده و حتی عامل حاصلخیزی خاک قلمداد می شود. «پس از اینکه پوشش گیاهی از بین رفت، فرسایش سطحی آغاز شده، در نتیجه ی بارندگی و جاری شدن آب در روی خطّ بزرگترین شیب دامنه در مسیری نامشخص شروع به حرکت می کند.»(احمدی، دکتر حسن، ۱۳۷۴، ۲۳۰) و به اصطلاح خاک از منطقه شسته می شود.

 

همچنین انواع مختلفی از بارشها خصوصاً دو نوع خطرناک آن یعنی ژاله و رگبار برای خاک بسیار مضرّ است. چرا که به دلیل بزرگی دانه ها و همچنین شدّت ضربات شان وقتی که بر سطح خاک عریان و بدون پوشش نباتی برخورد نمایند، از لحاظ فیزیکی خاک را خورد و شکسته نموده و سست می سازند. خاک سست و سبک تبعاً ذریعه ی آبهای جاری و یا وزش باد از منطقه خارج می شود. در صورتی که اگر پوشش نباتی و درخت و بوته ها موجود باشند، ذریعه ی شاخ و برگ انبوه و برگهای مختلف النوّع خود در مقابل قطرات بارش قرار گرفته و آنها را به قطرات خوردتر با قدرت کمتر تبدیل ساخته و با سرعت آرام به سطح زمین هدایت می کند. این قطرات کوچک دیگر قدرت تخریب کننده‌گی نداشته و یا حدّاقل چندان شدید نمی‌باشد. چرا که باز همان پوشش نباتی این بار ذریعه ریشه های خویش که در اعماق مختلف خاک دویده است ذرّات خاک را هم از لحاظ فیزیکی ذریعه ی تارهای ریشه به هم پیوسته می سازد؛ و هم توسط مواد کیمیایی چسبناک مترشّحه از خود ریشه و یا باکتریهای اطراف ریشه و ساقه این ذرّات خاک به همدیگر چسبیده و قطرات کوچک و کم زور بارش و جریانات کم قوّت آب و باد نمی‌تواند خاک را سست کرده و از دسترس دور بسازد.

امّا در صورت فقدان پوشش گیاهی و به تبع آن نبود باکتریها و قارچهای وابسته به نباتات، خاکِ عریان، سست و متلاشی شده و ذریعه جریانات آب و باد به راحتی فرسایش یافته و از دست میرود. با از دست رفتن خاک امکان رویش نبات هم از بین میرود. چرا که «گیاهان جهت رشد و نموّ موفقیت آمیز خویش به حدود ۱۶عنصر شیمایی نیاز دارند. و ازت، فسفر و پتاسیم مهمترین آنها میباشند.»(گریگ، دیوید، ۱۳۸۲، ۵۵)  هرسال میلیونها تن خاک در اثر فرسایش آبی و بادی نابود شده یا توسط آب به اقیانوسها میریزد یا توسط باد به دیگر نقاط منتقل شده و از دسترس دهقان خارج می گردد. بعبارت دقیقتر «هرساله یازده میلیون هکتار(خاک)مورد فرسایش قرار می گیرد.تا سال ۲۰۰۰م حدود ۲۷۵ میلیون هکتار زمین مورد فرسایش قرار گرفته که حدود ۱۸درصد زمینهای قابل استفاده(را شامل) است.تا سال ۲۰۲۵م این عدد ۲برابر خواهدشد.»(معتمد، دکتر احمد، ۱۳۸۲، ۴)  یعنی به ۵۵۰ میلیون هکتار خواهد رسید.

فرسایش خاک از گذشته ها تا امروز در همه جای دنیا وجود دارد. منتها کمیّت و کیفیت آن متفاوت است. بطوری که خیلی از تمدن های کهن بر همین اساس از بین رفته اند. نمونه آن کشف آثار مدنیت از زیر ریگهای دشت سوزان “صحرای گبی” بین چین و مغولستان و اکثر مناطق خاورمیانه را باید نام برد. بطور مثال نواحی جنوب و جنوب‌غرب افغانستان که فعلاً در قلمرو دشتهای بی آب و علف قرار دارد؛ هزاران سال قبل دارای پوشش جنگلی انبوه، آب فراوان و نتیجتاً مدنیت بوده ولی بدلایل اقلیمی آثار حیات نباتی و تعاملات بیولوژیکی آن از بین رفته و به دشتهای سوزان امروزی مبدّل گشته است. چنانکه پروفسور “گوردن چایلد” مورخ و باستانشناس استرالیایی در کتاب “سیر تاریخ” خود می نویسد: «در هزاره آخر پیش از میلاد، امپراتوری خاور نزدیک، پس از آنکه از آشور به بابل انتقال یافت، بدست پارسها افتاد و داریوش(هخامنشی)از سند تا نیل را به اختیار خویش در آورد…..و برای بنای کاخ خود در ایران دستور داد که از چوب سدر لبنان، بلوط قندهار، طلای سارد، عاج هند و حبشه، مس ایران و مصر استفاده شود….»(چایلد، گوردن، ۱۳۶۹، ۷)

اگر که منابع جدید انرژی و سوخت برای مردم تأمین نشود، از درختان و جنگلات خوست و پکتیا نیز جز نام در کتابها چیز دیگری باقی نخواهد ماند

این در حالی است که نه تنها از مدنیت گندهارا، بلکه از پوشش گیاهی و جنگلات بلوط آن جز از نام هیچ نشان دیگری برجای نمانده است. و همه آثار مدنیت و حیات فعلی نیز مثل گذشته های خود در معرض پیشروی صحرا و تبدیل شدن به بیابانهای خشک و سوزان است. که اگر فکری به حال نابودی زراعت، فرسایش خاک و پیشروی دشتها نشود، تا چند سال دیگر شاهد پیوستن نواحی هلمند، قندهار، زابل و غزنی به دشتهای سوزان، ریگی و بی آب و علف مارگو و بگواه خواهیم بود. همچنان است اگر که منابع جدید انرژی و سوخت برای مردم تأمین نشود، از درختان و جنگلات خوست و پکتیا نیز جز نام در کتابها چیز دیگری باقی نخواهد ماند. و آن مناطق نیز به سرنوشت مناطق غرب و جنوبغرب دچار خواهد شد. و این برای افغانستان، بلکه برای منطقه هم یک فاجعه خواهد بود. چرا که «برای تشکیل ۵/۲سانتیمتر خاک حدود ۱۰۰۰تا۲۵۰۰سال وقت لازم است»(معتمد، دکتر احمد، ۱۳۸۲، ۳)

 

ازطرف دیگر انهدام پوشش نباتی خصوصاً در مناطق مرتفع و حوزه های آبخیز باعث جاری شدن سیلابهای عظیم و خطرناک می‌شود. زیرا نباتات نه تنها ذریعه ی شاخ و برگ انبوه خود از سرعت و قدرت بارش کم میکند؛ بلکه «شاخ و برگ درخت مقداری از بارندگی را گرفته و مانع از رسیدن آن به سطح زمین  می‌شود. به آن بخش از باران که توسط پوشش گیاهی گرفته می شود “برگاب” یا “Interception” گفته می‌شود. برگاب در آغاز بارندگی بسیار زیاد بوده و ممکن است در یک پوشش گیاهی متراکم تا۱۰۰درصد مقدار بارندگی را شامل شود(یعنی همه بارش را به خود جذب نماید). امّا بتدریج که شاخ و برگ از آب اشباع گردد، آب از نوک برگها به زمین چکیده و یا بصورت جریان کوچکی از روی ساقه گیاه به زمین ریخته می شود.»(علیزاده، دکتر امین، ۱۳۷۹، ۲۴۶) این جریانات کوچک نیز براحتی در خاک نفوذ کرده و ذریعه شکافها و منفذهای حاصل از فعالیت باکتریها و تونلهای ساخته شده ذریعه ریشه ی نباتات به اعماق زمین منتقل شده و ذخایر زیرزمینی آب را غنی ساخته و آن را برای سالهای خشکسالی ذخیره می سازد.

به دلیل فقر مطلق و نیز شیوه و سبک معیشت مردم تمام پوشش نباتی دشت و کوهستان  همگی به منظور تهیه سوخت‌، علفچر، تجارت چوب، ساختن تعمیر و دلایل مختلف دیگر از بین برده شد


امّا در نبود پوشش نباتی نه تنها این عمل صورت نگرفته بلکه آبها در سطح زمین جاری شده و از به هم پیوستن جریانات کوچک سیل عظیم و خروشان به وقوع می پیوندد. که نه تنها خاک منطقه را بین می برد؛ بلکه بر اثر شسته شدن خاک از بیخ سنگها و سخره ها، تخته سنگهای عظیم الجّثه را نیز از جا کنده و با خود به پائین انتقال می دهد که وجود همین تخته سنگها بر قدرت و تخریبگری سیل دو چند می‌افزاید. به همین دلیل است که امروزه در اکثر مناطق افغانستان به محض باریدن باران، جریانات عظیمی از سیلهای سهمگین به راه می‌افتد. و با حرکت به سمت دشتها تمام آثار حیات را زیر و رو کرده و از بین می‌برد. که خسارتهای جانی و مالی ناشی از سیلهای ولایاتی چون تخار، بدخشان، ننگرهار، دایکندی و نقاط دیگر کشورمان در سال گذشته از آن جمله است. چرا که هم به دلیل سالها جنگ متمادی، هم به دلیل فقر مطلق و نیز شیوه و سبک معیشت مردم تمام پوشش نباتی دشت و کوهستان  همگی به منظور تهیه سوخت‌، علفچر، تجارت چوب، ساختن تعمیر و دلایل مختلف دیگر از بین برده شده و یا در حال از بین بردن آن هستیم.

 

بنابراین به این نتیجه میرسیم که نابودی پوشش نباتی در ارتفاعات، سبب جاری شدن سیلاب در دشتها شده و تخریب پوشش نباتی در دشتها باعث ایجاد طوفانهای گرد وخاک در مناطق هموار می گردد. که نتیجه ی هردو عمل یعنی فرسایش آبی و فرسایش بادی به کلّی خاک را از منطقه ی اصلی و از دسترس زارعین و دهاقین بیرون ساخته تا جایی که تکرار این عمل به نابودی کامل خاک منجر شده و به اصطلاح جیومرفولوژی، سنگ اصلی یا سنگ مادر در سطح زمین نمایان می گردد. سنگ همانطور که می دانید نه تنها قدرت رویاندن نبات را نداشته، و باعث نابودی زراعت و پیدایش فقر می‌گردد؛ بلکه توان جذب و ذخیره‌ی آب را هم در درون خود ندارد. و به حرکت سیلهای روان کمک می‌نماید. و حتی سطح صاف و شفاف برخی از سنگها در انعکاس نور خورشید تأثیر کرده و باعث تغییرات اقلیمی و گرم و سوزان شدن آب و هوای یک منطقه می گردد. که طوفان گرد و خاک  ۱۲۰ روزه نواحی هرات و فراه و آب و هوای تفدیده و تبدار دشت بگواه نمونه بارز آن است.

اسکان و ده‌نشین ساختن مالداران و کوچی ها، و یا ایجاد قرق و استفاده نوبتی از علفچرها به منظور حفاظت از پوشش نباتی و نابودی  و انقراض نسل گیاهان علوفه‌ای

همچنین بدلیل اینکه پوشش نباتی و خصوصاً درختان ذریعه‌ی عملیه فیتوسنتز، توسط برگهایشان دی اکساید کربن را جذب و آن را پس از تبدیل به آکسیجن دوباره آزاد می سازد، در تصفیه ی هوا و تولید و تأمین اکسیجن مورد نیاز موجودات حیّه بسیار رول مفید و ارزنده دارد. که با نابودی پوشش نباتی خصوصاً در مراکز انسانی بویژه  در شهرها با افزایش آلودگی هوا و کمبود آکسیجن مواجه گشته و زمینه تبارز انواع بیماری ها خصوصاً امراض تنفسی و قلبی را برای ساکنان شهرهای شلوغ و بویژه افراد کهنسال بوجود می آورد.

 

بنابر این برای جلوگیری از وقوع چنین حادثات ناگوار باید یک سلسله کارهای علمی و عملی و گامهای اساسی و ملّی در سطح کشور  صورت گیرد. که مهمترین آنها عبارتند از:

۱-   رفع فقر و محرومیت زدائی از کشور. زیرا که فقرا به دلیل تنگدستی و وابستگی شدید به منابع طبیعی محیط زیستشان خصوصاً خاک، پوشش نباتی و آب باعث تخریب، نابودی و آلودگی آنها می شوند.

۲-   فراهم نمودن زمینه های دسترسی آسان و ارزان مردم به سوختها و انرژی های نوین برای جلو گیری از تخریب درختان و بوته های جنگلی و علوفه چراگاه ها

۳-   فراهم نمودن زمینه های دسترسی آسان و ارزان  مردم به جدیدترین مصالح ساختمانی و خانه سازی و تعیین محل مناسب جهت شهرک سازی برای جلوگیری از تخریب پوشش نباتی جنگلات، چراگاهها و زمینهای زراعتی و خاکها خصوصاً خاکهای زراعتی برای ساختن داش خشت، خانه و شهرک سازی

۴-   اسکان و ده نشین ساختن مالداران و کوچی ها، و یا ایجاد قرق و استفاده نوبتی از علفچرها به منظور حفاظت از پوشش نباتی و نابودی  و انقراض نسل گیاهان علوفه ای

۵-   حمایت از دهاقین و افراد بی زمین برای جلو گیری از غارت و چپاول  زمین چراگاهها و نابودی پوشش نباتی طبیعی و جلو گیری از فرسایش خاک

انکشاف دادن متوازن و عادلانه همه مناطق کشور خصوصاً مناطق روستائی برای جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها به منظور جلوگیری از نابودی زمینهای زراعتی

۶-   حفظ و حمایت از حیات وحش و جلوگیری از شکار حیوانات خصوصاً در مناطق کوهستانی و مشخص ساختن فصل شکار با توجه به زمان حامله داربودن و تولید مثل حیوانات به منظور جلوگیری از انقراض نسل آنها

 

۷-   انکشاف دادن متوازن و عادلانه همه مناطق کشور خصوصاً مناطق روستائی برای جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها به منظور جلوگیری از نابودی زمینهای زراعتی و کمک به افزایش محصولات زراعتی و نابودی فقر و کمبود مواد غذایی در کشور.

۸-   رسیدگی به مشکلات روستائیان در همان روستاها به منظور جلوگیری از مراجعه و حتی مهاجرت آنان به شهرها که باعث شلوغی و ازدهام و افزایش نفوس شهرها شده و در نتیجه باعث افزایش انواع آلودگی در شهرها می‌گردد

۹-   ایجاد توازن بین داشته های منابع طبیعی و تعداد نفوس کشور به منظور بهبود کیفیت زندگی و حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی.

۱۰-   نظر به اینکه تعلیم و تربیه یکی از عوامل آگاهی مردم در حفاظت از محیط زیست و حفظ توازن بین نفوس و داشته های منابع طبیعی کشور است؛ باید که در زمینه دادن آگاهی ، بیدار سازی وجدان خفته و تحریک احساسات مردم در قبال نگهداری از منابع طبیعی و حفاظت از محیط زیست و مهم تر از همه پیدایش زمینه های خودآگاهی در مردم در این باره اقدامات اساسی انجام شود.

Related Posts

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *