کتاب تست مامان؛ راهنمایی متفاوت برای شروع یا توسعه کسبوکار
در فکر راه اندازی کسب و کار جدید یا توسعه کسب و کار فعلی خود هستید؟ دوست دارید صاحب استارتاپ باشید اما از ریسک پذیری میترسید؟ نمیدانید که کسبوکار جدیدتان مخاطبی خواهد داشت یا خیر؟ به شما توصیه میکنم «کتاب تست مامان»، نوشتۀ راب فیتز پاتریک را حتما بخوانید.
شناسنامه کتاب
- عنوان: تست مامان
- نویسنده: راب فیتز پاتریک
- تعداد صفحات: ۱۹۲ صفحه
اسم عجیب
اگر اولین بار است که اسم این کتاب را میشنوید، احتمالا مثل من برایتان سؤال پیش بیاید که «تست مامان» یعنی چه؟ اصلا چرا نویسنده چنین اسم عجیبی برای کتابش انتخاب کردهاست؟ راب فیتز پاتریک، همان ابتدای کتاب، به این سؤال جواب میدهد.
«مردم میگن نباید از مامانتون بپرسین که ایدهتون خوبه یا نه. آره، یه جورایی درست میگن ولی اونایی که این حرف رو میزنن نکتۀ اصلیِ ماجرا رو متوجه نشدن. شما در واقع نباید از هیچکس دربارۀ خوب یا بد بودنِ ایدهتون سؤال کنین. حداقل نه با این کلمات. کافیه این سؤال رو بپرسین و تو جوابش مامانتون (چون خیلی دوستتون داره) بیشتر از همه بهتون دروغ میگه. در کل این سؤال، سؤالِ درستی نیست و هر کسی رو تشویق میکنه که تا حدی تو جوابش دروغ بگه.»
دربارۀ کتاب تست مامان
بهعقیدۀ فیتز پاتریک، احتمالا بسیاری از صاحبان کسبوکارهای جدید، از نکتهای مهم غافل شدهاند: نحوۀ سؤال پرسیدن از نیازهای مشتری. راب فیتز پاتریک عقیده دارد که اگر شما نتوانید از آنچه مطلوب مشتریانتان است درست باخبر شوید، کسب و کار شما بهنحو ناراحتکنندهای با شکست روبهرو میشود. در واقع، فیتز پاتریک، در کتاب «تست مامان»، سعی کرده است که با چند روش کاربردی و ساده، فوتوفن ارتباط با مشتری را به شما آموزش دهد. ارتباط با مشتری و فهم سلیقه و نیاز او، از مهمترین اسرار موفقیت در فروش یا ارائۀ خدمات است.
در واقع، گفتوگوی مؤثر و سازنده با مشتری برای اعتبارسنجی ایدهها، مهمترین نکتهای است که نویسندۀ کتاب «تست مامان» بر آن تمرکز میکند. البته این مسئله تنها نکتۀ مهم کتاب نیست. او در ۹ فصل، بهصورت ساده و عملی، دربارۀ اسرار موفقیت در کسب و کار صحبت میکند. با مرور عناوین هرفصل، بهسادگی میتوانید متوجه گسترۀ موضوعات آن بشوید.
فصل ۱: تست مامان؛
فصل ۲: اجتناب از اطلاعات بد؛
فصل ۳: پرسیدن سؤالهای مهم؛
فصل ۴: ساده کردن موضوعات
فصل ۵: تعهد و پیشرفت؛
فصل ۶: پیدا کردن مشتری؛
فصل ۷: چگونگی انتخاب مشتریها؛
فصل ۸: پیشبرد و برنامه ریزی کار؛
فصل ۹: جمعبندی و راهنمایی.
دربارۀ نویسنده
راب فیتز پاتریک، کارآفرین حوزۀ تکنولوژی است. او تابهحال کسبوکارهای متفاوتی راهاندازی کرده است. راب تجربیات عجیبوغریبی در اجرای ایدههای خود دارد. این ایدههای او بهاعتراف خودش بارها با شکستهای مفتضحانه روبهرو شدهاند. او ترجیح دادهاست که تجربیات خود را بهعنوان کارشناس و طراح کسبوکارهای نوین با مخاطبانش تقسیم کند.
فیتز پاتریک سخنرانی های زیادی در قالب ورکشاپ ارائه داده است. بسیاری از این سخنرانیها در یوتیوب در دسترس هستند.
قسمتهایی از کتاب
یه بار یه ایدهای رو با یکی از مشتریای بالقوه مطرح میکردم. خیلی هیجانزده گفت: «هی پسر! این اتفاق همیشه برام میافته. من قطعا برای چیزی که بتونه این مشکل رو حل کنه پول میدم.»
خب این جواب یه وعدۀ سرِخرمن برای آینده بود، بدون هیچ تعهدی. باید میفهمیدم که این وعده درسته یا غلط. ازش پرسیدم آخرین باری که این اتفاق برات افتاد کِی بود؟ که متوجه شدم که همین اواخر این اتفاق براش تکرار شده. نشونۀ خوبی بود. برای فهم بیشتر موضوع، پرسیدم: «میتونی بهم بگی چطور تونستی مشکل رو حل کنی؟»
با تعجب بهم نگاه کرد. به همین خاطر سؤالِ دیگهای پرسیدم:
«برا پیدا کردن راهحلِ این موضوع گوگل کردی؟»
صورتش شبیهِ کسی شد که مامانش موقعِ دزیدن شکلات مُچش رو گرفته باشه… آخرش گفت: «نه، واقعا بهش فکر نکرده بودم. میدونی؟ من به این مشکل عادت دارم و باهاش کنار اومدم!»
خلاصه اینکه اولش مشتری «قطعا» حاضر بود بابت راهحلی که ما قرار بود ارائه بدیم پول پرداخت کنه. ولی وقتی کمی جلو رفتیم متوجه شدیم که اون مشکل حتی اونقدر براش مهم نبوده که به خودش زحمت یه جستوجوی سادۀ گوگل رو بده (ازقضا در این مورد راهحل هم وجود داشت).
راحت میشه با یه سؤال اشتباه احساسات مشتری رو در مورد موضوعی تحریک کرد:
ـ «از اینکه موقع حمل یه بسته، بند کفشتون باز بشه متنفر نیستین؟»
ـ «آره، خیلی بد میشه!»
و بعد من میرم و «بند کفش بازنشدنیِ» خودم رو طراحی و تولید میکنم؛ بدون اینکه توجه کنم اگه واقعا براش چنین مسئلهای مهم بود، از گرهِ دوقلو استفاده میکرد.